برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۶۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
کمی هم از ماشین‌زدگی۱۶۷
 

کرد و به صورت مشاور و مستشار و کارشناس بغل دست شیخ کویت خواهند نشست و یا وزیر شیخ قطر خواهند شد و حتّی در ولایت خودما. ... بگذرم.

و چرا چنین است؟ چرا در متن تمدّن غربی، چنین مشکلاتی هر روز سنگی پیش پای هر تحوّلی است؟ به گمان من برای این‌که ماجراجویی و عصیان علیه مردم و قوانین و انواع قدّاره‌بندی‌های فکری و عملی، خود محصولات دست دوم به صف کشیده شدن مردم(رژیمانتاسیون) پای ماشین است. محصولات دست اوّل مصنوعات غربی است و محصولات دست دوم این‌ها و این «رژیمانته» کردن مردم، خود یکی از ملزومات ماشین هم هست. عامل و معمول با هم. متّحدالشکل بودن در قبال ماشین و به صف کشیده شدن در کارخانه و سر ساعت رفتن و آمدن و یک عمر، یک نوع کار کسالت آور کردن، عادت ثانوی می‌شود برای همه‌ی آدم‌هایی که با ماشین سر و کار دارند. حضور در حزب و در اتّحادیه که لباس و ادا و سلام و فکر واحد می‌خواهد نیز عادت ثالثی است تابع همان ماشین. پس متّحدالشکل بودن در کارخانه منجر به متّحدالشکل شدن در حزب و اتّحادیه می‌شود و این نیز منجر می‌شود به متّحدالشکل بودن در سربازخانه. یعنی پای ماشین جنگ! چه فرق می‌کند؟ ماشین، ماشین است. منتها یکی بطری شیر می‌سازد برای بچّه‌ها و دیگری خمپاره می‌ریزد برای کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر؛ و این اتّحاد شکل و لباس و فکر، در خدمت گزاری به ماشین (که چارلی چاپلین آن را سخت کوبیده است و اگر ارزش برای او قایلیم، برای این است که زودتر از همه، او به خطر گوسفندوار به سلّاخ‌خانه‌ی ماشین رفتن، پی برد) بعد در اتّحادیه و کلوپ و