معلومات بشری. هم به این مناسبت بود که در آنجا تقسیم کار پیش آمد و آن وقت متخصّصها پیدا شدند؛ امّا تخصّصی که غربی میپرورد، شخصیّت به همراه ندارد و ما درست از همینجا باید شروع کنیم. یعنی از اینجا که متخصّص با شخصیّت بپروریم. آیا فرهنگ ما قادر به تربیت چنین آدمهایی هست؟ و اگر نیست چرا؟ و عیب کار از کجاست؟ همان را باید جست و برطرف کرد.
به این طریق اگر در غرب به اجبار تکنولوژی (و سرمایهداری) یعنی بر اثر ماشینزدگی، تخصّص را جانشین شخصیّت کردهاند، ما به اجبار غربزدگی به جای شخصیّت و تخصّص هردو، هُرهُری مآبی را گذاشتهایم و غربزده پروردن را. تکرار میکنم که مدارس ما و فرهنگ و دانشگاه، ما یا به عمد یا به جبر، ناآگاه زمانه همین نوع آدمها را میپرورند و تحویل رهبری مملکت میدهند. آدمهای غربزدهی پا در هوایی که به هر مبنای ایمانی، بیایمانند. نه حزب دارند، نه آمال بشری و نه سنن و نه اساطیر. پناه برنده به یک نوع ابیقوری مآبی عوامانه و منحرف و خنگ شده به لذّات جسمی و چشمی دوخته به اسافل اعضا و به ظواهر گذرا. نه در بند فردا و همه دربند امروز؛ و همهی اینها به کمک رادیو و مطبوعات و کتب درسی و لابراتوارهای دربسته و غربزدگی رهبران و کجفکری از فرنگ برگشتهها و کلیله و دمنه مآبی ادبیّات دیدههای نبش قبرکُن! و آن وقت حکومتهای ما که حتّی به کمک تمام قدرت خود، نمیتوانند آرایشی حتّی در ظاهر به این وضع بدهند، هر روز برای ایجاد غفلت و به خواب کردن مردم به ملم تازهای دست میزنند. و این ملمها هرچه باشد، از سه نوع خارج نیست؛ یعنی از سه مالیخولیای زیر به در نیست: