تا آن وحدت تجزیه شده از درون را که فقط در ظاهر کلّیّتی داشت، هر چه زودتر از هم بدرد و ما را نیز همچون بومیان افریقا، نخست بَدل به مادّهی خام کند و پس از آن، به آزمایشگاهمان ببرد. این جوری بود که در فهرست همهی دایرة المعارفهایی که غربی نوشتند، مهمترینش «دایرة المعارف اسلامی» است. ما خودمان هنوز در خوابیم؛ ولی غربی مرا در این دایرة المعارف پای آزمایشگاه برده است. آخر هند نیز جایی در حدود افریقا بود. با آن «تبلبل اَلسُن» و پراکندگی نژادها و مذهبها. امریکای جنوبی هم که یکسره از دم شمشیر اسپانیاییها مسیحی شد. و اقیانوسیه هم که خود مجمع الجزایری بود، یعنی بهترین حوزهی ایجاد اختلافها. این بود که فقط ما بودیم که در صورت و نیز در حقیقت کلّیّت اسلامی، تنها سد بودیم در مقابل گسترش(استعمار = مسیحیّت) تمدّن اروپایی؛ یعنی در مقابل بازاریابی صنایع غرب. توپ عثمانی که در قرنِ ۱۹ میلادی پشت دروازهی وین متوقّف شد، پایان واقعهای بود که در ۷۳۲ میلادی در اسپانیا(آندلس) شروع شده بود.[۱]
این دوازده قرن کشمکش و رقابت شرق را با غرب چه بدانیم اگر کشمکش اسلام و مسیحیّت ندانیم؟
به هر صورت اکنون، در این دوران که ما به سر میبریم، منِ آسیایی بازماندهی آن کلّیّت اسلامی درست به اندازهی آن افریقایی یا استرالیایی
- ↑ اشاره میکنیم به شکست عبدالرحمان اموی(سرسلسلهی خلافت اسلامی اندلس) در مقابل «شارل مارتل» سردار فرانسوی در «پوتیه» و متوقّف شدن گسترش خلافت اسلامی غربی در اوایل قرن هشتم میلادی و یادتان باشد که این «مارتل» امروز اسم یک کنیاک معروف است!