برگه:Gharbzadegi.pdf/۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
نخستین ریشه‌های بیماری ۳۳
 

ستوران. هخامنش‌ها ییلاق و قشلاق می‌کردند، و ساسانیان نیز، این است که شوش هست، هگمتانه نیز هست و هر دو پایتخت. تیسفون هست و فیروزآباد هم هست. هم‌چنین باستان شناس‌ها حتّی کار را به آن‌جا کشانده‌اند که در طاق بناهای بسیاری از دوره‌های تاریخی ما شباهت‌های فراوان با خیمه یافته‌اند و من اگر حدس بزنم که یکی به این دلیل بود که ما ماندیم و غرب تاخت، زیاد بی‌راهه نرفته‌ام.

این نیز به خاطرتان باشد که ما در سراسر تاریخمان در این پهن‌دشت شب تابستان را بر بالای بام‌ها گذرانده‌ایم و زیر طاق ستارگان. درست است که طبیعتی خشک و هوایی چنین خشن، ما را در بر گرفته‌است؛ امّا این خشونت از خشکی است و دفاع در مقابل آن – اگر سیلی در کار نباشد که مختّص چنین طبیعتی است – چندان سخت نیست؛ مگر در زمستانی بس کوتاه. هیچ‌کدام از شهرهای بزرگ ما بیش از سه ماد در سال برف و بارندگی و یخبندان ندارند و آیا به این ترتیب نمی‌توان به «تیبورمنده» حق داد که معتقد است تمدّن‌های بزرگ شهری که به تکنولوژی دست یافته‌اند، فقط در ناحیه‌ای از کره‌ی زمین استقرار پذیرند که سرد است و میان دو مدار رأس السرطان و مدار قطب شمال قرار گرفته است.[۱]

البتّه چنین نیست که به ما همیشه از بیابان‌های شمال شرقی تاخته

باشند. اسکندر هم بود که از ولایات شمال غربی فلات ایران آمد و اسلام هم


  1. رجوع کنید به همان ترجمه از تیبورمنده که ذکرش گذشت.