قسطنطنیه به دست مسلمانان عثمانی و زوال حکومت روم شرقی (بوزنتیه=بیزانس) در سال ۸۵۷ هجری(۱۴۵۳ میلادی) این راههای تازه امان یافته را از نو برید و اروپای مسیحی خو گرفته به نعمات شرق، در جست و جوی راه دیگری به دست و پا افتاد. بر اثر همین جست و جو بود که نخست امریکا کشف شد و بعد گذر از دماغهی امید میسّر شد. درست ۵۳ سال پس از فتح قسطنطنیه و ۱۴ سال پس از تأسیس حکومت صفوی(۸۹۱ هجری = ۱۴۸۶ میلادی) «بارتولومئودیاز» از دماغهی امید گذشت و پنج سال بعد «واسکوداگاما» از همان راه به دریاهای گرم رسید و در بندر «کالیگوت» هند، پیاده شد و هفت سال بعد «آلبوکرک» به ضرب توپهای خود، مرکز حکومت امرای هرمز را گرفت و بر دهانهی خلیج فارس نشست[۱] تا بعد بتواند میخ اوّل استعمار را در «گوا»ی هند فرو بکوبد. همان که پانصد سال بعد، هم در این اواخر از زمین کنده شد.
اینها همه وقایع تاریخ و به جای خود درست؛ امّا غرب، پیش و پس از اینها هم در فکر چارههای دیگر بوده است و آخرین نکتهای که من میخواهم تذّکر بدهم، همین است که اگر یکی از علّتهای اصلی هجوم مغولان به دنیای اسلام، زمینهسازیهای قبلی مسیحیّت در بیابانهای دور غور نبود – دست کم در یورش تیمور به این سوی عالم به جا پاهای فراوان
- ↑ «جزیرهی خارک»، به همین قلم، چاپ تهران، دانش، خرداد ۱۳۳۹، صفحهی ۷۱ و ۷۲.