برمیخوریم از تحریک اروپای درمانده در جنگهای صلیبی و محتاج به نعمات بازارهای شرق. سراغ آثار فرنگیان نمیروم که در چنین مواردی به هر صورت مواظب قول و فعل خویشند – ورقی به آثار خودی بزنم، بهتر است که گولی و گنگی را بیشتر میتوان دید.
ابن خلدون که در اواخر عمر خود تیمور را دیده است و با او مصاحبهای دارد، مینویسد: «هنگامی که هنوز در مغرب بودم، پیشگوییهای بسیار از قیام تیمور شنیده بودم. ستاره شناسان در حدود سال ۷۶۶ منتظر ظهورش بودند. یک روز در «فاس»، در مسجد «القارویین» واعظ قسطنطنیه، ابوعلی بادیس، را دیدم که رأیش حجّت است. از او دربارهی قرانی که باید واقع شود پرسیدم. گفت دلالت دارد بر ظهور شخص مقتدری از شمال شرقی مردم صحرانشین که بر این پادشاهان پیروز خواهد شد و قسمت عمدهی ربع مسکون را خواهد گرفت و از او گذشته «ابن زرزر» طبیب یهودی پادشاه فرنگ «بن آلفونسو» نیز همین را به من نوشته است...».[۱]
توجّه کنید که راویان این اخبار، یک واعظی است از قسطنطنیه آمده که تازه به دست مسلمانان عثمانی فتح شده و دیگری، طبیبی یهودی از دربار شاهی از فرنگ! به این طریق فکر نمیکنید حق داشته باشیم که از اینجای
- ↑ «ابن خلدون و تیمور لنگ»، ترجمهی سعید نفیسی و نوشیندخت نفیسی، چاپ تهران، زوّار، صفحهی ۵۷.