برگه:Gharbzadegi.pdf/۷۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
نخستین گندیدگی‌ها ۷۱
 

هست، هم‌چو لولوی سر خرمنی که انگلیس‌ها نمی‌خواهند حصارش را به امریکا بسپارند و این آزادی مختصر هست تا در سال ۱۳۲۹ شمسی(۱۹۵۱ میلادی) که نفت ملّی می‌شود و امریکا کیش می‌دهد و مهرهای شطرنج یک پس از دیگری عوض می‌شوند. یکی باید به صندوق عدم برود و دیگری مات بشود، تا سرمایه‌داری امریکا بتواند ۴۰ درصد از سهام «کنسرسیوم» نفت را ببرد. درست همان سهامی که دریاداری انگلستان دارد؛ و این است داستان قیام ملّی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. و این است معنی آن‌چه دنباله‌وری در سیاست و اقتصاد می‌نامیم. دنباله‌روی از غرب و از کمپانی‌های نفتی و از دولت‌های غربی، این است حدّ اعلای تظاهر غرب‌زدگی در زمانه‌ی ما.

به این صورت است که صنعت غرب، ما را غارت می‌کند و به ما حکم می‌راند و سرنوشت ما را در دست دارد. پیداست که وقتی اختیار اقتصاد و سیاست مملکت را به دست کمپانی‌های خارجی دادی، او می‌داند که به تو چه بفروشد و دست‌کم این را می‌داند که چه چیز را نفروشد و البتّه برای او که می‌خواهد فروشنده‌ی دایمی کالاهای ساخته‌ی خود باشد، بهتر این است که تو هرگز نتوانی از او بی‌نیاز باشی و خدا زنده بدارد معادن نفت را. نفت را می‌برند و در مقابل هر چه بخواهی به تو می‌دهند؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. حتّی گندم. و این داد و ستد اجباری، حتّی در مسایل فرهنگی نیز هست و در ادب و سخن. بردارید و صفحات انگشت‌شمار مطبوعات مثلاً سنگین ادبی را ورق بزنید. کدام خبر از این سوی عالم در آن‌ها است؟ یا از شرق به معنی اعم؟ از هند یا از ژاپون؟ همه خبر از «نوبل» است و عوض شدن «پاپ» و از