نوع. تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان(یعنی مزدشان) یکسان نشود و تا زن، همدوش مرد، مسؤلیّت ادارهی گوشهای از اجتماع(غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا مساوات به معنی مادّی و معنوی، میان این دو مستقر نگردد، ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیل مصرف کنندگان پودر و ماتیک – محصول صنایع غرب – نداریم. صورت دیگری از غربزدگی. البتّه این سخن از شهرهاست. سخن از رهبری مملکت است که زن را در آن راه نیست وگرنه در این و در ده، زن قرنهای قرن است که بار اصلی زندگی را به دوش داد.[۱]
یک تضادّ دیگر که بسیار پیچیده است و هیچ کس هم متوجّه آن نیست: ۹۰ درصد از اهالی این مملکت، هنوز با معیارها و ملاکهای مذهبی زندگی میکنند. غرضم آن ۹۰ درصد همهی دهاتیهاست به اضافهی طبقات کاسب کار شهری و بازاری و مستخدمان جزء و مجموعهی آنچه طبقهی سوم و چهارم مملکت را میسازد. این طبقات به نسبت فقری که دارند، فقط با تکیه به معتقدات مذهبی، قادر به تحمّل زندگانی خویشند و ناچار، خوشبختی
- ↑ در فاصلهی چاپ اوّل و دوم این دفتر، وقایعی در این ولایت گذشت، از جمله آزادی اسمی دادن به علیه مخدّرات. حتّی در مجالس خیمه شب بازی سنا و شورا هم زنانی شرکت میکنند؛ امّا این آزادی دادن به زنان، همان حکم دوغاب مالیدن به در و دیوار معبر شاهی را دارد. توخالی، حرف تنها، تظاهر تنها، آن هم برای گول زدن سیاستهای خارجی، با این همه گمان نمیکنید سدّی شکسته است؟