نباید خوابید[۱]» و این عجم، دولت است، مأموری است که از تهران میآید. یعنی نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد. به همین علّتهاست که تمام سازمانهای مذهبی، از سقّاخانهی زیر گذر و مسجد سر کوچه بگیر، تا زیارتگاه بیرون آبادی، پوشیده است از تظاهرات گوناگون؛ این عدم اعتماد به دولت و به کارش و پُر است از علایم انتظار فرج مهدی موعود. اعلا حضرت ولی عصر که به راستی دعا کنیم که عجّل الله تعالی فرجه! در زبان مردم، در کتیبهی بالای دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیدهی شُعرا، در تظاهرات مفصّل جشن پانزده شعبان، بالای کارت دعوت عروسیها، همه جا «در ظلّ توجّهات ولی عصر» به سر میبریم، اینها درست! آنوقت برای این مردم است که دولت با سازمانها و مدارس خود با سربازخانهها و اداراتش، با زندانها و بوق و کرنای رادیوش، مبلّغ «حکومت ملّی» است و برای خود ساز دیگری دارد. از همین مردم به تو بمیری من بمیرم، مالیات میطلبد، به زور ازشان سرباز میگیرد، همه جا رشوهخور میپرورد، سفارتخانههایش قرتیترین سفارتخانههاست، مبلّغ اعلا حضرت دیگری است و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایش یابندهاش کر کرده است و توپ و تفنگش را دایم به رخ مردم میکشد. آنوقت به علّت همین تضاد، هز کودک دبستانی، به محض اینکه سرود شاهنشاهی را به عنوان سرود ملّی از بر کرد، نماز از یادش میرود و به محض اینکه پایش به
- ↑ نقل شفاهی میکنم از اسماعیل رایین، دوست عزیزم که اهل آن نواحی است.