و به عنوان آخرین تضادّ ناشی از غربزدگی و خطرناکترین آنها باز هم بسیار سربسته بگویم که ما در نقطهای از عالم قرار گرفتهایم که بیخ شمالی گوشمان اتّفاقات عظیمی رخ میدهد که ما اجباراً از آنها بی خبر میمانیم و اجباراً نیز نباید هیچ تأثیری از آنها بپذیریم و اگر هم بپذیریم، فقط به صورت ظاهر است، برای عقب انداختن واقعه، در حالی که کوبا در حدود سی کیلومتری خود امریکا، از این اتّفاقات تأثیر میپذیرد و آب هم از آب تکان نمیخورد! شاید هم به این علّت است که حصار مرزهای ما اینقدر ضخیم است و دولتهای ما بی توجّه به حکومت باطنی مذهبی(که خود حصاری است در داخل آن حصار و حکومتی است در داخل حکومت) روز به روز قطر این حصار را با تکیه به غربزدگی و اصرار در بندگی از غرب بیشتر میکنند! و شاید گمان میکنند در قبال چنین خطر همجواری، تنها راه چارهی ما، پناه بردن به پیلهی تعصّبها و جمودها و بی خبریها و کینههای قرون وسطایی است و در حالی که امروزه روز، سرنوشت حکومتها و پرچمها و مرزهای جهان بر سر میز مذاکرات دولتهای بزرگ تعیین میشود، دولتهای ما اینجا قناعت کردهاند به اینکه فقط پاسبان مرز کمپانیها باشند؛ و نیز به
مدافعان تشیّع مجبور بودند که با اروپا متّحد بشوند.» و من میگویم یعنی شاخ اروپاییها در جیبشان برود. به هر صورت آیا این خبر خوشی است برای ما آسیاییهای خاورمیانه؟ یا اعلام خطری است برای کنسرسیوم نفت که فرانسویها در آن سهم چندانی ندارند؟ هر چه باشد، آنچه را که من سربسته گذاشتهام و گذشتهام، این حضرت کمی روشنتر گفته.