برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۱۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۱۸
گروه محکومین

دوباره بر خود بیندازد به دورش گشت و پرسید: «شما هیچ به این رسوائی توجه کردید؟»

سیاح همچنان خاموش بود. افسر لحظه‌ای از او دور شد، پاها را از هم باز نموده دستها را در جیب فرو کرد، بی‌آنکه چیزی بگوید چشمها را به زمین دوخته بود. سپس به سیاح لبخند گرمی زده گفت: «دیروز وقتی فرمانده شما را به تماشای اعدام دعوت کرد من پهلوی شما ایستاده بودم و دعوتش را شنیدم. هرچند فرمانده برای مخالفت با من به اندازهٔ کافی تواناست ولی آن جرأت را ندارد. میخواهد مرا در معرض قضاوت شما که قضاوت یک فرد برجستهٔ خارجی است قرار دهد. حسابش دقیق است، شما دو روز بیشتر نیست که در این جزیره هستید، فرمانده سابق را نمیشناختید، با دنیای افکار او آشنا نبودید. شما با شیوهٔ تفکر اروپائی خو گرفته‌اید و شاید در اصل با کیفر اعدام بوسیلهٔ ماشین مخالف باشید. بعلاوه شما در اینجا می‌بینید که اعدام چگونه صورت