برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۱۳۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۳۴
گروه محکومین

بی‌نتیجه ماند افسر برای اینکه کار خواندن را بر سیاح آسان کند انگشت کوچک خود را بفاصلهٔ زیادی بالای کاغذ گرفته نوشته را دنبال میکرد، گوئی به هیچ قیمت حاضر نبود دست کسی به کاغذ بخورد. سیاح نیز برای خوشایند افسر به رعایت میل او، لااقل از نظر کثیف نشدن کاغذ، علاقه نشان میداد. ولی خواندن نوشته برایش امکان‌پذیر نبود. افسر به تأنی شروع به خواندن کاغذ کرد، سپس آنرا بار دوم به طور طبیعی خوانده گفت: «نوشته است وظیفه شناس باش! خوب، حالا دیگر میتوانید بخوانید.» سیاح روی کاغذ خم شد، سر خود را آنقدر بکاغذ نزدیک کرده بود که افسر از بیم آنکه مبادا سر او به کاغذ بخورد کاغذ را کمی عقب‌تر برد. سیاح دیگر چیزی نمیگفت ولی معلوم بود که هنوز هم بهیچوجه نتوانسته است نوشته را بخواند. افسر بار دیگر گفت: «نوشته است: وظیفه شناس باش!» سیاح گفت: «شاید، گمان میکنم همین عبارت در آنجا نوشته شده باشد.» افسر گفت: «خوب» رضایت خاطری، ولو جزئی، برایش حاصل شده بود. کاغذ