برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۱۴۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۴۲
گروه محکومین

شنید، سر را بلند کرد. پس چرخ دندانه داری بود که درست کار نمیکرد؟ ولی علت چیز دیگری بود. سرپوش خالکوب آرام برخاست سپس با صدای خشک کاملا باز شد. دندانه‌های چرخی ظاهر گشت، سپس چرخ بالاتر آمد و در دم تمام آن پدیدار شد پنداشتی نیروی بزرگی خالکوب را چنان فشرده است که دیگر برای این چرخ جائی باقی نمانده است. چرخ تا لبهٔ خالکوب غلتید، بر زمین افتاد، لحظه‌ای روی شن گشت سپس بیحرکت ماند، ولی پیش از آنکه کاملا از حرکت باز ایستد چرخ دیگری بهوا برخاسته بود و مقداری چرخهای بزرگ و کوچک و عده‌ای چرخهای دیگر که تقریباً با چشم دیده نمیشدند بدنبال این چرخ در حرکت بودند. سرنوشت همهٔ این چرخها یکسان بود. همیشه چنین گمان میرفت که دیگر این‌بار خالکوب باید کاملا از چرخ تهی شده باشد. ولی باز یک دسته دیگر چرخ ظاهر میشد که بخصوص از دسته‌های پیش انبوه‌تر بود. این چرخها بلند میشدند، بر زمین میافتادند، روی شن میگشتند و بیحرکت میماندند. در مقابل این پیش آمد