این برگ همسنجی شدهاست.
۱۵۰
گروه محکومین
آنها را با خود ببرد. سیاح برای رساندن خود بکشتی با زورقبانی در پائین سرگرم گفتگو بود. سرباز و محکوم تند از پلهها سرازیر شدند بیآنکه چیزی بگویند زیرا جرأت صدا زدن نداشتند. وقتی بپائین رسیدند سیاح درون زورق نشسته بود و زورقبان طناب را گشوده از کرانه دور میشد. سرباز و محکوم هنوز هم میتوانستند بدرون زورق بجهند ولی سیاح طناب سنگین گرهداری را برداشت و چنین وانمود کرد که آنها را با آن طناب خواهد زد و این کار آنها را از جهیدن به درون زورق مانع شد.