بنظر میآید که کافکا فقط با عدهٔ انگشتشماری از نویسندگان و فلاسفه سر و کار داشته است. از ادبیات زمان خود اطلاع زیادی نداشته. شاید این نابغهٔ موشکاف از خواندن متن عبری تلموذ بهرهمند شده باشد اما مطالعهٔ این متن در افکارش تغییری نداده است. کافکا در مقابل بسیاری از نویسندگان سرشناس آلمانی و اطریشی خودرا بیعلاقه نشان میدهد. میان نویسندگان همزمان خود به رودلف کاسنر R. Kassner و هوفمانشتال von Hofmannstahl و هانس کاروسا H. Carossa و هرمان هسه H. Hesse و نوت هامسون Knut Hamsun و فرانتس ورفل F. Werfel و ویلهلم شیفر W. Schäfer و توماس مان T. Mann علاقهمند است. بیشک داستان سرایان نامی آلمانی مانند اشترم Storm و کلایست Kleist و هبل J. H. Hebel و فونتانه Fontane و اشتیفتر Stifter و همچنین گوگول Gogol بتکامل سبک و زبان او کمک شایان کردهاند. کافکا بادقت بمطالعهٔ آثار گوته پرداخته و توراة و اوپانیشادرا نیز خوانده است. ولیکن تأثیر گوستاو فلوبر G. Flaubert و «کیرکگارد» در شخصیت ادبی او بیش از دیگران دیده میشود. برای نابغههای متین و آرامی مانند «گوته» و «فلوبر» ستایش معنوی نشان میداده است. اختلاف فلوبر و کافکا اینجاست که فلوبر میخواسته «کتابی دربارهٔ موضوع پوچی» بنگارد در صورتیکه کافکا میخواهد این زندگی را پوچ جلوه بدهد. «فلوبر» نوشته است: «در حقیقت عارفم اما بچیزی معتقد نیستم.» کافکا نیز عارفمنش است، اما وحشت دارد که بچیزی باور بکند. کافکا به شهر پراگ مانند موشکور به لانهاش چسبیده است،
برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۲۴
این برگ همسنجی شدهاست.
۲۲
پیام کافکا