برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۴۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۴۴
پیام کافکا

خاک است. در روزنامهٔ خود مینویسد: «ما چاه بابل میسازیم.» کنایه‌ای که کافکا میزند به سرنوشت شوم دورهٔ ما اشاره میکند: در صورتیکه انسان تبدیل به جانور شده و زندگی ما در وحشت پناهگاه زیر زمینی میگذرد و از لحاظ معنوی به کاوش «عمقی» و به «حقایق تاریک» میپردازیم؛ این کار زمانی ما را به جهنم و به سردابهٔ زیر زمینی راهنمائی میکند. این روش دقیق اما پوچ است که از ترس و دلهره ناشی میشود و ادراک در مقابل وظایف بیشمار سقوط میکند.

«حالا نه.» این وعدهٔ سر خرمن پاسخ ابدی دنیا در مقابل آخرین پرسشهای ژرف و نیازمندیهای آدمیزاد است. «نه حالا، نه فردا، نه هیچوقت». این برگردان تقریباً در همهٔ اثر کافکا تکرار میشود. در تمام دورهٔ زندگی و قرنها سازندگان دیوار چین چشم براه پیام شهریاری هستند. زندگی ما چیز مستقل و پابرجائی نیست و ارزشی ندارد. یک منزلگاه در سرای بین‌العدمین میباشد. دنیای ما مثل دنیای «گراکوس شکارچی»، دنیای یهودی سرگردان است.

حضور ما روی زمین هرچند دمدمی اما متأسفانه ناگزیر میباشد. در اینصورت نه تنها انتظار بلکه دخالت جبری هم بیهوده است. ولیکن این انتظار (مانند ک.. در رومان «قصر» که حس میکرد هیچگونه رابطه با دیگران نداشت و از همیشه آزادتر شده بود اما چیزی هم پوچ‌تر و ناامیدانه‌تر ازین نمیشد؛) پر از