برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۵۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۵۱
صادق هدایت

هیاهو نمیشود روشن بینی غریبی دارد و همه چیز را بهتر از دیگران میبیند. حتی در بدبینی قدمی فراتر از دیگران گذاشته، زیرا دنیارا خالی از امید نمیداند و در اینصورت به بدبینی جنبهٔ عمومی نمیدهد و بپاسخ دکتر برود میگوید: «پر از امید است – امید بسیاری وجود دارد – گیرم برای ما نیست.»

همین ابهام که در آثار کافکا دیده میشود سبب تعبیر و تفسیر فراوان شده و بعضی اورا نویسندهٔ فلسفهٔ الهی و طرفدار صیهونیت و پیرو فروید و منقد اجتماعی قلمداد کرده‌اند. ولیکن طعن و طنزی که کافکا برای کوشش بیهوده انسان در جستجوی الوهیت بکار برده سرد ولی روشن مانند هوای یک روز زمستانی است. در اینجا راستگوئی و دیوانگی به بازی گرفته میشود. کافکا معتقد است که سرنوشت انسان بازیچهٔ لغت الوهیت میباشد، این کلید ریشخند ماوراء طبیعی اوست و نیشخندهایش بیشتر متوجه مذهب میشود.

ماکس برود نقل میکند که وقتی کافکا قسمتی از رومان «دادخواست» خود را برای چند نفر از دوستانش میخوانده است، آنها بقدری میخندند که اشک از چشمشان سرازیر میشود و خود کافکا چنان به خنده میافتد که نمیتواند باقی داستان را بخواند. شرح کمدی دنیوی که انسان در جستجوی واجب‌الوجود از راهی که میرود سرش سنگ میخورد و احساسات عالیش بزمین کشیده میشود و با تمام ریزه‌کاریهای اتفاقی وصف زندگی ماست، مخصوص کافکا میباشد.