برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۵۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۵۵
صادق هدایت

خواب جلوه میکند. چنانکه اشاره بیک شب بیخوابی خود نموده میگوید: «من درست بغل خودم میخوابم و با خوابهائی که میبینم در کشمکشم.» خواننده در دنیائی میرود که میان خواب و بیداری است. هشیاری از میان نرفته، اصول شناسائی نگهداشته شده – این دنیا پوچ و موهوم و یا مشکوک بنظر نمیآید، یکجور حقیقت موذی است. شکلها بهم میآمیزند اما پراکنده نمیشوند. فضا و زمان سر جای خودش است، اما منطق اشخاص و برخورد آنها یکجور منطق و برخوردی است که در عالم خواب روی میدهد. کافکا بی آنکه موضوعهای دردناک را مطرح کند و یا مطالب بی‌سر و بن بگوید تولید دلهره میکند، هنر او حقیقت را محکوم مینماید، یعنی زیاده‌روی در واقع بینی میکند و آنرا محکوم مینماید بطوریکه در هنر او حدی برای جد و هزل وجود ندارد.

ترجمهٔ آثار کافکا کار آسانی نیست، بعلت زبانش که هر چند محدود است اما بطرز شگفت آوری موشکاف، آهنگ‌دار و موزون و دارای تمام خواص سبک کلاسیک میباشد، و جز این غیر ممکن بوده که وحشتهای درونی و دلهره‌های ناگفتنی که در کتابهایش یافت میشود بیان کند. – در ظاهر روشن و در باطن نفوذ ناپذیر است. زیر سادگی و روشنی برونی شگفتی درونی پنهان شده است.

این شگفتی ساختگی و زورکی نمیباشد و نه اینکه خواسته باشد ابتکار به خرج بدهد بلکه وابسته به حس زندگی خود نویسنده و ژرفی سرشت او میشود. مثلا موضوع رومان «امریکا» از اینقرار