برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۰۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۹۹–

در نوشته‌هایش دیده میشود یا عبارتیکه از او نقل کرده‌اند که گفته است با افلاطون دوستی میورزم اما حقیقت را بیشتر از افلاطون دوست میدارم، دلالت ندارد بر اینکه سوء نظر و مخالفت اساسی با او داشته است بلکه عکس آن را میتوان استنباط کرد و اماراتی در دست هست که پس از افلاطون ارسطو مدعی بوده است که تعلیمات حقیقی استاد آنست که من میگویم و کسانیکه رسماً بجانشینی افلاطون شناخته شده‌اند روح تعلیمات او را از دست داده‌اند. و نیز در موقعی گفته است کسانی هستند که مداحی هم نسبت بایشان بی‌ادبی است و اشاره‌اش بافلاطون است و اگر در کتاب‌های ارسطو بحث و اشکال بر گفته‌های افلاطون دیده میشود و ذکری از استفاده‌هائیکه از افلاطون کرده است نیست برای آنست که در کتابها منظور فقط تحقیق بوده است نه اظهار ارادات یا عداوت نسبت باشخاص و استفادهٔ ارسطو از افلاطون امری معلوم و مسلم بوده که حاجت به بیان نداشته است، بعلاوه از نوشته‌های ارسطو هم هرچه در دست داریم بنظر میآید که تصنیفها و نگارشهائی برای عامه و آیندگان نبوده بلکه یادداشتهائی بوده است که برای تعلیم و تدریس ضبط شده یا خلاصه‌های بوده که پس از تعلیم و تدریس شاگردان یا خود او ثبت کرده‌اند و بهمین جهت در نهایت ایجاز است چنانکه فهم آنها محتاج بشرح و توضیح بسیار میباشد و از قرار مذکور ارسطو برای عامه هم تصانیفی داشته است که بحسن بیان معروف بوده و متأسفانه از آنها چندان چیزی باقی نمانده است.

خلاصه افلاطون فلسفهٔ خاصی داشته است بسیار عالی و او نخستین حکیم الهی است که در یونان ظهور کرده است ولیکن برای وارد شدن در بیان آن فلسفه باز مجبورم بعضی مطالب را قبلاً یادآوری کنم.

از گفتهای پیش دانستید که افلاطون از خانواده‌های محترم و متمول