برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۱۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۱۴–

برای ما ایرانیها که قسمت مهمی از ادبیات و بهترین اشعارمان مربوط بعشق مجازی و حقیقی و چگونگی آنست این سخنها تازگی ندارد و مبتذل مینماید اما باید بیاد آورد که افلاطون قریب دو هزار و چهارصد سال پیش یعنی نزدیک بهزار و پانصد سال قبل از قدیمترین شعرای عرفان مشرب ما این بیانرا کرده و شاید که مبتکر این فکر او بوده است بهرحال چون اذهان ما باین مطلب آشنا و مأنوس است در این باب بیش از این بشرح و بسط نمیپردازیم و میرویم بر سر مسائل دیگر.

گفتیم افلاطون میگوید شایستهٔ انسانیت انسان این است که هر چه زودتر از دنیا بگریزد یعنی از آلایش آن بپرهیزد، و مقصود از گریختن از دنیا آنست که بخداوند تشبه بجوید و تشبه بخداوند آنست که داد کند و عادل باشد که عدالت صفت خاصهٔ خداوند است و بنابراین اصل فضیلت عدالت است و آن سرچشمه و منشاء فضایل میباشد و چون بخواهیم در این اجمال قدری بتفصیل بپردازیم گوئیم: نفس انسان سه جنبه دارد. جنبهٔ عقلانی، و جنبهٔ ارادی یعنی فعالیت، و جنبهٔ شهوانی و اگر بنا باشد در وجود انسان برای این سه جنبه موضع معین کنیم خواهیم گفت جنبهٔ عقلانی در سر است و جنبهٔ ارادی در دل و جنبهٔ شهوانی در شکم، و شخص حکیم باید در این هر سه جنبه فضیلت اعتدال برقرار کند. فضیلت جنبهٔ عقلانی درستی فکر و فرزانگی است، فضیلت اراده شجاعت است، فضیلت جنبهٔ شهوانی پرهیزکاری است و این فضایل چون جمع شود عدالت است و چون عدالت را در روابط میان خالق و مخلوق منظور داریم دینداری خواهد بود.

از خصایص افلاطون که در سراسر گفته‌های او نمایان است ایمان کامل اوست بفضیلت و عدالت که کمتر کسی دیده شده است که بضرورت اخلاق و نیکوکاری چنین عقیدهٔ راسخ داشته باشد و بحفظ اصول اخلاق این اندازه مقید بوده و تجاوز از آنرا بهیچوجه روا ندارد، و این