برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۱۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۱۵–

فقره را بدلیل و برهان روشن سازد. برای افلاطون مانند آفتاب آشکار است که ظلم برای ظالم بدتر است تا برای مظلوم، ولیکن ظالم این معنی را نمیداند و غافل است از اینکه بخود بیشتر بد میکند تا بدیگران، و در این باب افلاطون کاملاً پیرو سقراط است که بدکاری از نادانی است. و میگوید شک نیست در اینکه همه کس برای خود خوبی میخواهد و خیر که غایت وجود و مطلوب کل است ممکن نیست کسی آنرا نخواهد و این مسئله مسلم است که هر فردی از افراد انسان آنچه میکند برای سعادت و خوشی و کامیابی خود میکند پس اگر بد میکند از آنست که بد را تشخیص نداده و خوب پنداشته است و از اینرو میتوان گفت حسن اخلاق علم به نیکی و بدی است، و بعبارت دیگر فضیلت علم است. مثلا می‌بینیم مردم طالب مال و قدرتند و سعادت را در این میداند فرضاً که چنین باشد شک نیست در اینکه هر دارائی وقتی مایهٔ سعادت میشود که دارنده‌اش آنرا درست بکار ببرد و حسن استعمال کند. مثلا طنبور مال است اما اگر کسی طنبور دارا شود و طنبور نواختن را نیاموخته باشد آیا آن طنبور باو خوشی میدهد؟ شمشیرداشتن قدرت است اما اگر کسی شمشیر بدست آورد و شمشیر بازی نداند آیا شمشیر داشتن برای او مفید است یا مضر؟ همچنین است اقسام دیگر مال و قدرت که میتوان گفت آنکه حسن استعمالش را نداند بهتر آنست که نداشته باشد تا بخود و دیگران زیان نرساند بقول شیخ سعدی «مور همان به که نباشد پرش» بالاخره همه اموال و هر قسم قدرتی را انسان بوسیلهٔ بدن بکار میبرد اما بدن فقط افزار است برای نفس پس میتوان گفت نفس است که مال و قدرت را بکار میبرد پس برای اینکه مال و قدرت در راه سعادت انسان بکار رود باید نفس تعلیم یابد تا بر نیک و بد دانا شود از اینرو بود که سقراط اصرار داشت که خود را باید شناخت یعنی نفس را باید تربیت و تهذیب کرد