برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۳۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۳۵–

اوتوفرون – چرا نباشد؟

سقراط – من حرفی ندارم تو باید بپذیری که اگر چنین بگوئیم آنچه را بمن وعده کردی که بیاموزی خواهی آموخت.

اوتوفرون – آری من تصدیق دارم که دینداری عملی است که همه خداوندان می‌پسندند و آنچه همه ناپسند میدانند بیدینی است.

سقراط – تصدیق داری اما باید اکنون برسیم و به بینیم حق است یا نیست آیا این سخن رسیدن دارد یا باید همین‌جا بایستیم و بیش از این تحقیق لازم ندانیم و از این پس هرکس هرچه گفت بپذیریم.

اوتوفرون – تحقیق کنیم اما من جازمم و آنچه گفتم درست گفتم.

سقراط – اکنون بخوبی خواهیم دانست اندیشه کن و بگو به‌بینم آیا آنچه دینداری است خداوندان آنرا از آنرو که دینداری است می‌پسندند یا چون خداوندان می‌پسندند دینداری است؟

اوتوفرون – ای سقراط نمیدانم چه میگوئی.

سقراط – پس اکنون سخن خود را روشن میکنم آیا میان آنکه میبرد با آنچه برده میشود و آنکه میکشاند با آنکه کشیده میشود و آنکه می‌بیند با آنچه دیده میشود تفاوتی نیست و آنها را از یکدیگر تمیز میتوان داد؟

اوتوفرون – آری هست.

سقراط – همچنین آنکه دوست میدارد چیزی است و آنکه دوست داشته میشود چیز دیگری است.

اوتوفرون – البته.

سقراط – آیا آنچه برده میشود بسبب این نیست که او را میبرند با سبب دیگر دارد؟

اوتوفرون – سبب دیگر ندارد.

سقراط – و همچنین آنچه کشیده میشود بسبب آنست که او را میکشند