برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۶۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۵۸–

مربی بودند سعادت و توفیقی از این بالاتر نبود. اما تو ای ملیطوس معلوم کردی که توجهی بتربیت جوانان نداشته و بخوبی پدیدار نمودی که امری که موضوع دعوای خود بر من ساختهٔ هیچگاه منظور تو نبوده است. اکنون ترا بخدا ای ملیطوس باین سؤال من جواب بگو آیا همنشینی با نیکان بهتر است یا بدان؟ مسئله دشواری نمیپرسم مگر نه این است که بدان بمعاشران خود ناچار زحمت میدهند و نیکان بکسانی که با ایشان آمیزش میکنند نیکی مینمایند؟

ملیطوس – البته چنین است.

سقراط – آیا کسی هست که زیان از همنشین را بر سود بردن از آنها برتر بداند؟

ملیطوس – چنین کسی نیست.

سقراط – اینکه تو مدعی هستی که من جوانان را فاسد میسازم عمداً میکنم یا به خطا رفته‌ام؟

ملیطوس – عمداً میکنی.

سقراط – خوب ملیطوس، تو با این جوانی این اندازه از من خردمندتری که میدانی بدان بهمنشینان خود زیان و نیکان سود میرسانند و من باین پیری آنقدر نادانم که نمیدانم اگر پیروان خود را فاسد کنم ممکن است از آنها زیان به‌بینم و عالماً عامداً جلب این مضرت را برای خود مینمایم؟ ای ملیطوس، نه من این قضیه را از تو باور میکنم نه هیچکس دیگر، و امر از دو حال بیرون نیست یا من کسی را فاسد نمیکنم یا اگر میکنم از روی سهو و بلااراده است و در هر صورت تو مفتری هستی چه اگر سهواً می‌کنم قانوناً این محاکمه جا ندارد و کیفر بر من روا نیست بلکه مقرر است که خطاکننده را بطلبند و به پند و اندرز او را بر اشتباه خود آگاه سازند و یقین است که اگر من بخطای خود آگاه شوم از ارتکاب آن بازمیایستم