برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۶۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۶۳–

خویش را از مرگ ناشایسته‌تر پنداشت و گفت از هلاک چه باک است قاتل را باید کیفر دهم و از ننگ برهم و در گوشهٔ کشتی بیکار ننشینم و بر دوش زمین بار ننگین نباشم. ای آتنیان این اصل مسلم است که چون کسی مقامی را شریف دانسته اختیار کند یا صاحب امری او را بر آن بگمارد و در آن پایدار بماند نه از مرگ بیندیشد نه از خطر بهراسد و شرافت را فدای سلامت ننماید و من اگر جز این میکردم گناهکار میبودم. در جنگهای پوتیده و آمفیپولس و دلیوم[۱] در هرجا سرکرده‌های ما مرا بآن گماشته بودند پایداری و ایستادگی کرده‌ام بارها جان خود را بخطر انداخته‌ام پس در صورتیکه بگمان خودم خداوند مرا مأمور فرموده تا عمر خویش را در تحصیل حکمت بسر برم و نفس خود و دیگران را بآزمایش در آورم اگر ترس جان یا خطر دیگر مرا بترک این مقام وادارد آیا از من زشت نخواهد بود؟ آری اگر چنین میکردم گناهکار میبودم و آنزمان شایستگی میداشتم که بجرم بی‌اعتقادی باین محکمه جلب شوم برای اینکه از فرمان‌برداری خداوند سر پیچیده و از مرگ ترسیده و با بیدانشی خود را دانشمند دانسته‌ام، زیرا ای آتنیان کسیکه از مرگ می‌ترسد بیدانشی است که خود را دانشمند میپندارد یعنی چنین می‌انگارد که آنچه بر همه‌کس مجهول است او میداند چه هیچکس مرگ را نمیداند چیست و از کجا که برای انسان بهترین نعمتها باشد و حال آنکه اگر کسی از مرگ بترسد از آنست که آنرا بزرگترین بلیه میداند و البته هرکس مدعی دانستن چیزی باشد که آنرا نداند جهل مرکب دارد و این سخت ننگین و زشت است. اما من از این رو با مردم دیگر تفاوت دارم و اگر براستی دانشمندتر از دیگران باشم از آنست که با


  1. Potidée و Amphipolis و Délion محلهائی است که آتنیان با خارجیان جنگ کرده و سقراط در آن جنگها جزو سپاهیان بوده است.