مهم را سه تن از حکمای معظم یونان که روح ربانی ایشان برشتهٔ معنوی بهم پیوسته یعنی نسبت بیکدیگر سمت استادی و شاگردی داشتهاند بوجه شایان بل بزیادت وافر انجام دادند و از این سبب نام بلند ایشان در سلسلهٔ حکما بزرگترین نامها شده استاد مطلق علم و فلسفه بشمار رفتهاند.
این سه تن با جان جهاندانش سقراط و شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسلو یا ارسطاطالیس میباشند و در عرضه گاه کمال سقراط خداوند اخلاق و افلاطون مجذوب جذبهٔ عشق و اشراق است و ارسطو نور چراغی که باین دو روغن الهی افروخته آید یعنی واضع علم برهانی است و پیوند دهندهٔ شهود تجربه و اعتبار با کشف براهین عقلانی و نسخهٔ حاضرهٔ ما ترجمهٔ قسمتی از احوال سقراط است بنگارش افلاطون و از اینرو صرّافان حقیقت آنرا در قطار گرانبهاترین گوهرهای گنجینهٔ اقدمین شمارند اما برای درک کامل معانی و استیفای لذایذ روحانی آن مقدمةً پارهای اطلاعات لازم مینمود که قسمتی از آن در فوق گذشت و توضیح باقیمانده را باید بگوئیم.
بر خلاف آنچه در اقطار ما مشهور است نگارش حکمت را ارسطو شروع ننموده بلکه بتصدیق افلاطون و ارسطو و نگارندگان دیگر حکمای قرون قبل نیز تصنیفات علمی و حکمتی داشتهاند و بعضی از فصول و ابواب آن کتابها در ضمن نگارشهای دیگران منقول است و افلاطون که خود در جوانی شاعری فصیح بوده و بعد از تشرّف بمقام حکمت ترک شعر گفته رشتهای از رسایل حکمتی دارد که جواهر منثور یعنی بهترین آثار اثر یونانی است (یونانیان کمال فصاحت افلاطون را باین کنایه بیان مینمودند و میگفتند چون در گهواره بود زنبورهای عسل