برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۸۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۸۴–

بدخواهی بسبب گریزاندن تو بر ما دعوی کند اموال ما را ضبط کنند یا جریمهٔ گزاف از ما بگیرند یا کیفر دیگر نیز بما بدهند؟ اگر چنین است این اندیشه را از سر بدر کن چه برای رهائی تو افتادن ما باین آسیب‌ها بلکه از این بالاتر بجا و بر ما گواراست پس آنچه میگویم بپذیر و راهی که بتو مینمایم برو.

سقراط – آنچه گفتی ای اقریطون درست است و اندیشه‌های دیگر نیز دارم.

اقریطون – آسوده باش یکی اینکه برای رهائی تو مبلغ گزافی لازم نیست دیگر اینکه میدانی کسانیکه بر ما دعوی میکنند چه مردمان پست هستند باندک مخارجی میتوان دهان ایشان را بست و دارائی من که متعلق به تست برای اینکار بس است و گیرم که از مصرف کردن مال من باک داشته باشی بسیاری از بیگانگان برای پرداخت این مبلغ آماده‌اند و تنها سیمیاس از اهل طیبه تنخواه کافی برای اینکار آورده است، قیبس و گروهی دیگر نیز سر بفرمان تو دارند پس بیم مدار و از رهائی خود مگذر اما اینکه در محضر قضاة میگفتی که اگر ازین شهر بیرون روی دیار بدیار سرگردان خواهی بود این نگرانی نیز بی‌جاست تو بهر نقطهٔ دنیا بروی محبوبی. اگر بخواهی در تسالی زیست کنی من آنجا دوستان دارم که ترا بسزا نوازش خواهند کرد و در آن ولایت از هر آسیبی آسوده خواهند داشت. ای سقراط، با آنکه میتوانی خود را رهائی دهی تن دادنت خطاست و جز دشمن کامی و اینکه بدخواهان بآرزوی خود برسند سودی نخواهد داشت و نیز دربارهٔ فرزندان خود ستم روا میداری که امکان پروردن ایشان هست و رها میکنی تا دستخوش اتفاق شوند و بدرد یتیمی دچار گردند و راستی اینست که آدمی یا نباید دارای فرزند شود یا اگر دارا شد باید