برسند آیا در اینصورت عفت آنان از بیعفتی نیست؟ سیمیاس گفت حق است.
گفت پس ای سیمیاس عزیز اشتباه مکن و بدان که راه وصول بحقیقت این نیست که شهوتی را بشهوتی و غمی را بغمی و بیمی را به بیمی دیگر بدل کنند چه این رفتار مانند آنست که مسکوک درشت را بخرده مبدل نمایند و حال آنکه سیم سره حکمت است و باید همه را داد و آنرا گرفت و شخص با آن دارای قوت نفس و عفت و عدالت و همهچیز میشود، باری فضیلت حقیقت ندارد مگر اینکه با حکمت مقرون و از شهوت و ترس و غم و نفسانیات دیگر پاک بوده باشد و اگر فضایل از حکمت دور و همواره محل تبادل باشند اسیر رذائل و از حلیهٔ پاکی و درستی عاطل خواهند بود پس فضیلت مزکی بودن از نفسانیات است و حق این است که پرهیزکاری و قوت نفس و عدالت و حکمت برای تزکیهٔ نفس است و البته کسانیکه آداب تزکیه و تطهیر را مشخص نموده نه مردمانی ناچیز بلکه بزرگواران عالیمقدار بودهاند و از دیرگاه بوسیلهٔ این رموز[۱] خواستهاند بما بفهمانند که هرکس تطهیر نشده و برازها آشنا نگردیده در سرای دیگر گام گذارده بگل و لای فرو خواهد رفت و کسانی که بعد از تطهیر و کفارهٔ گناهان میروند در انجمن خداوندان پذیرفته خواهند شد و چنانکه آموزندگان رازها میگویند مردمی که جامهٔ عبادت میپوشند بسیارند اما اندکاند آنها که با خدا راه دارند و بعقیدهٔ من آن اندک همان کسانند که براستی در شاهراه حکمت قدم زدهاند و من برای اینکه از آن گروه باشم از هیچ چیز فروگذار نکردهام و همه عمر برای رسیدن باین مقصود کوشیدهام و اگر خدا بخواهد امیدوارم بزودی بر من معلوم شود که کوشش من بیهوده شده یا آنکه توفیق یار بوده است
- ↑ این جمله اشاره است بهمان رموز و رازها و ریاضیات که در کیش یونانیان باستان تعلیم میشده است.