برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۲۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۱۹–

و زمانی بوسیلهٔ غیر مانند. گفت راست است. پرسید هرگاه تذکر بواسطهٔ مانند دست میدهد و میان تصویر چیزی و اصل آن اختلافی باشد یعنی مشابهت ناتمام باشد آیا ذهن فورأ در نمی‌یابد؟ گفت البته در می‌یابد. فرمود حال توجه کن تا در این خصوص با من موافق هستی یا نه آیا برابری وجود دارد؟ مقصودم نه برابری است که میان دو درخت یا دو سنگ یا چند چیز متشابه دیده می‌شود منظوم مطلق برابری است[۱] آیا امری هست که برابری نامیدنش درست باشد؟ گفت یقین است. گفت آیا آن برابری معلوم ما هست یا نه؟ گفت البته هست. گفت این علم از کجا برای ما دست داده آیا جز این است که از چیزهائیکه برابرند پی ببرابری برده‌ایم؟ یعنی مثلاً درختها با سنگها و از این قبیل چیزها دیده‌ایم که برابر بوده‌اند و از این راه تصور برابری که خود غیر از درخت و سنگ و مستقل از آنهاست برای ما آمده است؟ آیا مستقل و متفاوت بودن برابری از چیزهای برابر در نزد تو مسلم نیست؟ مگر نه درختها و سنگها که غالباً مانند یکدیگرند گاه برابرند و گاه نیستند؟ گفت چنین است. گفت چیزها گاه برابرند گاه نابرابرند اما آیا برابری خود نابرابری میشود؟ گفت هرگز. گفت پس برابری دیگر است و چیزهای برابر دیگرند. گفت آری. گفت اما تصور برابری برای تو از چیزهای برابر دست داده در صورتی که آنها غیر از خود برابری میباشند و تشابه یا عدم تشابه برابری با چیزهائیکه این تصور را بذهن تو داده‌اند بی‌تفاوت است. سیمیاس گفت راست است. گفت در هر حال چون کسی از دیدن چیزی چیز دیگر بیادش بیاید خواه مشابه یا غیرمشابه باشد این امر تذکر است. گفت اشکالی نیست. سقراط گفت اکنون این مطلب را ملاحظه کنیم که چون


  1. اشاره باعیان ثابته است که یکی از اصول عقاید افلاطون است و حکمای ما مثل افلاطون میگویند.