برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۲۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۲۱–

حواس دیگر خود را بکار برده‌ایم؟ گفت آری. گفت پس علم ما ببرابری باید پیش از ولادت حاصل شده باشد؟ گفت چنین می‌نماید. سقراط گفت پس ما پیش از ولادت عالم بوده‌ایم و پس از ولادت بلافاصله برابری و بزرگتری و کوچکتری و همهٔ این قبیل امور را شناخته‌ایم چه تحقیقی که کردیم تنها راجع به برابری نیست بلکه شامل زیبائی و نیکی و داد و قدس و همه امور دیگری که در ضمن گفتگو هستی آنها را تصدیق کردیم نیز می‌باشد و بنابراین بالضروره باید پیش از ولادت باین امور علم پیدا کرده باشیم. گفت یقین است. گفت اگر پس از دست دادن این معلومات هیچ‌گاه فراموشی نمیآمد نه تنها هنگام ولادت دارای آن معلومات بودیم بلکه همه عمر آنها را در یاد داشتیم چه دانش نیست مگر نگاهداری معلومات و فراموشی نیست مگر از دست دادن علم. گفت همین است. گفت اکنون که روشن شد این معلومات را پیش از ولادت بدست آورده و پس از آن از دست داده‌ایم و دوباره همان علم پیشین را بواسطهٔ بکار بردن حواس خود بدست می‌آوریم آیا جز اینست که آموختن فقط عبارتست از دوباره بدست آوردن علمی که پیشتر داشته‌ایم و آیا حق نداریم این تعلم را نذکر بخوانیم؟ گفت آری حق داریم. گفت زیرا متفق شدیم بر اینکه ممکن است کسی چیزی را حس کند یعنی به‌بیند، یا بشنود یا بیکی از حواس دیگر دریابد و بآن واسطه امر دیگری را که فراموش کرده بود و با اولی مناسبتی از تشابه یا غیر آن دارد بیاد آورد و حاصل اینکه ناچار باید یکی از دو حال باشد یا باید هنگام ولادت دارای آن معلومات باشیم و همه عمر آنها را در یاد بداریم یا اینکه بر طبق عقیدهٔ ما هر کس چیزی را می‌آموزد امر فراموش‌کرده را بیاد می‌آورد و علم جز تذکر چیزی نیست. سیمیاس گفت