حقایق واقعاً وجود دارد و اگر ما همهٔ محسوسات خود را مربوط باین تصورهای اولی ساخته آنها را مصدر و منشأ ادراکات حسی و موجود در نفس خود میدانیم پس نفس ما پیش از ولادت موجود بوده است و اگر آن چیزها وجود ندارد گفتگوی ما باطل است و نفوس ما هم موجود نیست. سیمیاس گفت ای سقراط بعقیدهٔ من مسئله ضروری است و از این بیانات نتیجه میشود که نفس ما و همچنین حقایقی که ذکر کردی پیش از ولادت ما موجود است و در نظر من هیچ امری از این روشنتر نیست که حقایقی مانند زیبائی و داد وجود دارد و تحقیقات تو مطلب را بقدر کفایت مدلل ساخت.
سقراط گفت آیا قیبس هم قانع شده است؟ سیمیاس جواب داد اگرچه قیبس بسیار دیر در مقابل دلیل و برهان تسلیم میشود اما گمانم این است که قانع شده باشد و یقین شد که نفس پیش از ولادت موجود است اما یک مسئله بر خود من هنوز مسلم نشده و آن اینست که پس از وفات نیز نفس باقی باشد و عقیدهٔ عامه که قیبس اشاره بدان نمود هنوز بقوت خود باقی است که پس از مردن انسان نفس فانی و معدوم میشود و مانعی نیست از اینکه قائل باشیم که نفس در زندگانی پیش از ولادت موجود است اما پس از آنکه از تن بیرون شد مانند تن فانی و معدوم میگردد.
قیبس گفت راست میگوئی ای سیمیاس و بعقیدهٔ من هم سقراط فقط نیمی از آنچه میبایست ثابت کند اثبات کرد یعنی موجود بودن نفس را پیش از ولادت مدلل ساخت اما برای اینکه مطلب تمام شود لازم بود ثابت کند که پس از مردن هم نفس چنانکه بود باقی میماند.
سقراط گفت این فقره را پیش ازین ثابت کردهام و اگر دلیل آخری را بآنچه سابق گفتیم بیفزائید که زندگان از مردگان زائیده میشوند قانع خواهید شد چه اگر راست باشد که نفس پیش از ولادت موجود است