برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۷۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۶۸–

از آنجا به اخیروسیا کشیده میشوند و فریاد میزنند و کسانی را که کشته یا با آنها بدرفتاری کرده‌اند میخوانند و از ایشان درخواست میکنند که پروانهٔ عبور از مرداب بآنها بدهند و بپذیرند پس اگر ایشان راضی شدند رهائی مییابند وگرنه به تارتاروس میافتند و برودهای دیگر در میآیند تا هنگامیکه از معذب بودنشان کسانی را که از آنها دلتنگی دارند دل بسوزد زیرا که حکم قضاة دربارهٔ آنها چنین است. اما کسانیکه عمر خود را بپاکی گذرانیده‌اند از این اماکن خاکی که مانند زندان است رها شده در آن سرزمین پاک که آنها منزل دارند پذیرفته میشوند و کسانی که حکمت آنها را یکسره مهذب نموده است جاویدان از بند تن رهائی مییابند و بمساکن شریفی میروند که وصف آن برای من در زمان اندکی که در پیش دارم ممکن نیست اما همین مختصر که برای شما بیان کردم نمودار میکند که در همه عمر باید بکسب فضیلت و حکمت کوشید که پاداش آن زیبا و امیدش بزرگ است.

البته مرد خردمند نمیتواند حکم کند که آنچه برای شما وصف کردم عین حقیقت است اما میتوان مطمئن شد که احوال نفوس و مساکن آنها از آنچه بیان نمودم چندان دور نیست و اگر آنرا باور داشته میزان عمل بدانیم زیانی نخواهیم کرد. و از این رو بود که من این سخن را دراز کشیدم پس هر کس در زندگانی خود از شهوات و علائق جسمانی چشم بپوشد و آنرا مایهٔ زیان انگارد و تنها جویای خوشیهائی باشد که از حکمت برمیآید و نفس خود را بزینتهای روحانی مانند عفت و عدالت و قوت و آزادگی و حقیقت آرایش دهد همواره آمادهٔ مسافرت بسرای دیگر بوده و بآسودگی نگران کوس اجل خواهد نشست. شما ای سیمیاس و ای قیبس و دیگران در موقع خود روانهٔ این سفر خواهید شد اما نوبت من امروز رسیده و وقت آنست که بشست‌وشوی تن بپردازم چه بگمان من بهتر آنست که پیش از زهر نوشیدن شست‌وشو کنم تا زنها گرفتار شستن لاشه نشوند.