برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۴۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۳۸–

بست و آکادمی تعطیل شد و بعضی از فیلسوفان آکادمی بایران آمدند و این در زمان انوشیروان بود. طبیعی است که وجود حکیم بزرگواری مانند افلاطون و مریدان دانشمندی که دور او جمع شدند آکادمی را محل توجه یونانیها که مردمانی متجسس و دانش طلب بودند ساخته و بسیاری از جوانهای یونانی به آکادمی حاضر شده استفاده میکردند حتی بعضی اوقات زنها هم میرفتند ولی چون یونان آنروز مانند امروز نبود که زنها و مردها با هم معاشرت داشته باشند و در هر مجمع و محفلی با هم وارد شوند زنهای با ذوق که میخواستند از محضر افلاطون استفاده کنند لباس مردانه میپوشیدند.

تقریباً بیست سال پیش از فوت افلاطون ارسطو به آکادمی وارد شد و او در آن موقع جوانی بود هفده یا هیجده ساله و تا زمان وفات افلاطون از مریدهای او و از اعضاء آکادمی بود و استفاده کامل کرد.

دربارهٔ ارسطو و افلاطون از اختلافاتیکه میان آنها بود گفتگو بسیار و مبالغاتی در این باب کرده‌اند. تقریباً مثل اینکه افلاطون به ارسطو رشک برده یا ارسطو با استاد خود ضدیت کرده است ولی حقیقت چنین نیست. ارسطو همواره کمال احترام را نسبت به افلاطون رعایت نموده و افلاطون هم همیشه باو محبت داشته است چنانکه «عقل حوزهٔ علمیه» باو لقب داده بود. البته اختلاف نظرهائی میان آنها هست که در کتب ارسطو دیده میشود و میدانیم ولی چنان نبوده است که بتوان گفت ارسطو نسبت به افلاطون حق ناشناس یا افلاطون نسبت به ارسطو بی‌مهر بوده است. باری افلاطون ۸۱ سال با اشتغال بحکمت بوقر و متانت و احترام زندگی کرده آوازهٔ شهرت او مستغنی از بیان است، فکور و دائماً متذکر و فکرش متوجه امور معنوی و معرض از امور دنیوی بوده است حتی در مدت عمر یا لااقل