برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۵۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۴۶–

هم نبوده است بعضی را هم ظن قوی میرود که افلاطون تماماً ساخته باشد و اینقدر مسلم است که در این نوشته‌ها قیدی برعایت تاریخ و مطابقت با حقیقت نداشته و اصل مقصودش گفتن مطالبی بوده که در نظر داشته است.

ممکن است این فکر پیش بیاید که افلاطون چرا تصنیفهای خود را بصورت مکالمه درآورده و این سؤال یقینا بذهن می‌آید اگر بیاد بیاوریم که ظاهراً آن حکیم اول کسی است که این شیوه را اختیار کرده است پس از افلاطون اشخاص چند بتقلید او کتابهائی بصورت مکالمه نوشته‌اند چه از نویسندگان یونان و روم و چه از متأخرین ولیکن پیش از افلاطون گفته نشده است که کسی صورت مکالمه به کتاب‌های خود داده باشد.

ظاهراً جواب این سؤال اینست که افلاملون با آنکه آثار قلمی بسیار دارد معتقد بکتاب نبوده یعنی کتاب را وافی بتعلیم نمیدانسته است و گمان میرود که این عقیده را مانند بسیاری از معتقدانش از استاد خود سقراط دریافته باشد زیرا کتاب چیزی است جامد و بیجان که محتویات خود را نمیتواند توضیح کند و با مقتضای حال مناسبت دهد و مطابق فهم خواننده سخن بگوید و از این رو سوء تفاهم بسیار ممکن است دست دهد و فایدهٔ خواندن کتاب کم باشد بنابراین تعلیمات سقراط تماماً شفاهی بوده آنهم نه بنحو تدریس و نطق و خطابه بلکه بصورت مباحثه و مجادله چون سقراط خود مدعی علم نبود و همواره بجهل خویش اقرار میکرد و از روی راستی یا بنابر مصلحت همیشه میگفت من حقیقت را نمیدانم و بوسیلهٔ مباحثه با اشخاص میخواهم آنرا کشف کنم و تحصیل علم نمایم من علم و هنری ندارم فقط هنر من اینست که مانند مادرم فن قابلگی میدانم جز اینکه مادرم زنها را در وضع حمل مدد میکرد و من عقل‌ها و ذهن‌ها را مدد میکنم که زاینده شوند یعنی علمی که در نهاد ایشان