برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۵۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۴۹–
  مرحبا ای عشق خوش سودای ما ای دوای جمله علتهای ما  
  ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما  

چون افلاطون خداوند ذوق است یاد او بی‌اختیار انسانرا بعالم جذبه میکشاند ولیکن عنان سخن را بکشیم تا از مقتضای حال خارج نشویم سخن در تحقیق از چگونگی آثار افلاطون است برای اینکه اگر خواستید بمطالعهٔ آنها بپردازید از روی بصیرت وارد شوید و اوقاتی که ما مصرف کردیم تا این بصیرت را دریافتیم برای شما صرفه‌جوئی شود.

سابقاً عرض کردم که آنچه اقلاطون میگوید همه را باستاد خود سقراط نسبت میدهد و باین واسطه خالی از اشکال نیست که دریابیم واقعاً کدام یک از این افکار از سقراط و چه اندازه از خود افلاطون است هر چند این تشخیص بنظر اینجانب اینقدرها اهمیت ندارد و باز بقول مولانا:

  من کیم لیلی و لیلی کیست من ما یکی روحیم اندر دو بدن  

وقتیکه دو نفر این اندازه با یکدیگر اتحاد پیدا کردند که آثار وجودی خود را نخواستند از هم متمایز سازند ما چه اصرار داریم که آنها را از هم جدا کنیم.

  جان گرک و جان سگ از هم جداست متحد جانهای مردان خداست  

پس برای اینکه ادای تکلیف کرده و طفره نرفته باشیم گوئیم محققین را عقیده اینست که آنچه از افکار افلاطون در جوانی نوشته شده بیشتر میتوان بسقراط منتسب نمود و هر چه سن افلاطون بالا رفته و از عهد سقراط دور شده افکار شخصی او غلبه کرده است و هر چند در هر موقع بهر مناسبت که پیش میآید بوجهی و عنوانی جلالت قدر و علوّ مقام سقراط را خاطر نشان میکند ولیکن چنین مینماید که در اوایل امر غالیب چیزهائی که نوشته بقصد معرفی سقراط و رفع شبهه از اذهان راجع بآن