خود گذاشته است کتابی در مجموع تعلیمات فلسفی خود ننگاشته است و آنچه از نوشتههای او در دست داریم که قدر مسلم تقریباً سی کتاب بزرگ و کوچک میشود میتوان گفت بقصد تبلیغ بعضی افکار نگاشته شده است نه بقصد تعلیم علم و فلسفه و چون در مقام کشف سرّ این امر برمیآئیم بمشکلات برمیخوریم. یکجا چنین استنباط میشود که افلاطون مانند استادش سقراط معتقد بتاب نبوده است و در این باب سابقا اشاره کردهایم. از طرف دیگر بنظر میرسد که اصلا فلسفهٔ منتظمی در یک یا چند کتاب تدوین نکرده و همین فقره سبب شده است که مثل شیخالرئیس ابوعلی سینا دربارهٔ او میفرماید: «بضاعتش در علم مزجاة بوده است» زیرا که شیخالرئیس کتابهای ارسملو را دیده که در جمیع فنون نگاشته شده و چیزی در زمین و آسمان و محسوس و معقول و مادی و مجرد باقی نگذاشته که در آن تعمق ننموده و عقیدهٔ خود را در آن باب اظهار نداشته باشد در صورتیکه از افلاطون نه تصنیفی در طبیعیات دیده میشود و نه در الهیات و نه در ریاضیات و نه در منطق رساله نوشته است و نه در فن خطابه و نه در فن شعر و نه در حکمت عملی، با این همه اسم افلاطون در تمام دنیا بحکمت و دانش معروف است چنانچه عوامالناس هم او را میشناسند بلکه ضربالمثل دانشمندی است و چه بسیار اشعار در زبان خود ما میتوان بیاد آورد که در آنها اسم افلاطون برده شده و چه داستانها دربارهٔ او نقل میشود ولیکن ارسلو را بغیر از خواص کسی نمیشناسد و از این بالاتر آنکه همین امروز در اروپا تصنیفهای ارسطو را جز معدودی که بتاریخ حکمت و علم اعتنا دارند کسی نمیخواند اما کتابهای افلاطون در دست همهٔ حکماء و ادباء هست و دائماً موضوع بحث و تحقیق است و همه متفقند که افلاطون بزرگترین حکمای یونان بلکه بزرگترین فلاسفهٔ
برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۸۰
این برگ همسنجی شدهاست.
–۷۶–