برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۸۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۸۰–

چنانکه در یکی از جلسات پیش اشاره کردم افلاطون مدعی نیست که علم میآموزد بلکه هر کس را دعوت میکند باینکه در طلب علم قدم بزند و سلوک کند. کلمات افلاطون شخص مستعد متنبه را باندیشه میاندازد و مفتاح فکر بدست او میدهد اینست که خواندن کتابهای او همیشه مفید خواهد بود زیرا بالاخره هر نتیجه‌ای که عاید انسان شود از فکر است چنانکه فرموده‌اند «تفکر ساعة خیر من عبادة ستین سنة» و یکی از بهترین سخنهای ارسطو هم اینست که: حقیقت انسان فکر اوست یعنی قوهٔ تعقل او و شیخ سعدی خودمان هم که میفرماید: «تن آدمی شریفست بجان آدمیت» همین معنی را در نظر داشته است و آنجا هم که میگوید:

  طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی، تا به بینی طیران آدمیت  

از آنست که شهوت بزرگترین حجاب فکر انسان است اگر گریبان آدمی از دست شهوت رهائی یافت فکر علیلش سالم میشود و برای درک حقیقت مستعد و آماده میگردد.

خوب افلاطون چه میگوید؟

در مجلس دوم از این مجالس بکتابهای افلاطون نظر سطحی و ظاهری انداختیم اکنون قدری به معانی میپردازیم. دانشمندان چون از اینرو در مسائل افلاطون نظر انداخته‌اند آنها را منقسم بدو قسم کرده‌اند. چند فقرهٔ آنها را مکالمات سقراطی خوانده‌اند و بقیه را اسمی نداده یا گاهی مکالمات تعلیمی گفته‌اند. آنها که مکالمات سقراطی خوانده شده حقیقةً مکالمه و مناظره و مجادله است بهمان سبک و شیوهٔ سقراط، و عقیده بر اینست که این مکالمات یعنی این کتابها در زمانی نوشته شده که افلاطون از عهد سقراط و دورهٔ شاگردی خود چندان دور نشده بود و هنوز کاملاً در تحت تأثیر صحبت سقراط بود و گمان میرود تحقیقاتی