برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۸۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۸۴–

دینداری است یا چون دینداری است ایشان را خوش میآید؟ اینجا هم برمیخورید باینکه امتیاز و تشخیص علت و معلول را میخواهد بنماید. از طرف دیگر اشاره باین بحث است که حسن و قبح امور ذاتی است یا اعتباری؟ این مسائل هم که البته بفکر اوتوفرون روشن نمیشود، و باز سقراط التماس میکند که چون معنی دین‌داری را میدانی تفضل کن و بمن بگو که میخواهم در محکمه از خود دفاع کنم. سخن میآید بر سر اینکه دینداری داد است و بحث بر می‌خیزد که آیا هر چه داد است دینداری است یا بعضی از داد دینداری است؟ و ملاحظه میفرمائید که مسئله تشخیص نوع و جنس بمیان میآید. چون فهم اوتوفرون کوتاه است سقراط توضیح میکند و مثال میآورد که شاعر گفته است: هر جا ترس است احترام است و من منکرم و میگویم بسیار میشود که مردم از کسی میترسند و او را محترم نمیدارند این گفتگو هم دراز میشود و بجائی نمیرسد. چون اصل مقصود افلاطون طرح مسائل است و متنبه ساختن اذهان و سخن منتهی میشود باینکه دینداری خدمت گزاری بخداوندان است سقراط وارد این بحث میشود که خدمتگزاری آنست که بکسی سودی برسانند بگو به بینهم دینداری انسان بخداوندان چه سودی میبخشد؟ پس سخن میرسد باینجا که عبادت دعا کردن است قربانی دادن و چون درست تأمل کنیم دعا کردن درخواست کردن چیزی است و قربانی هدیه کردن است پس عبادت ما در حقیقت این میشود که چیزی از خداوندان بخواهیم و در عوض چیزی بدهیم بعبارت دیگر با خداوندان معامله و تجارت میکنیم.

بیاد بیاورید که این گفتگوها دو هزار و سیصد سال پیش واقع شده است زمانی که نه حضرت عیسی بدنیا آمده بود نه قرآن نازل شده بود