برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۹۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۹۴–

که مردم را بحسن اخلاق و عفت و حکمت تربیت کنند که نجات دنیوی و اخروی در اینست و بس و کتاب گورگیاس افلاطون نمونه‌ایست از کوششهائی که آن دو بزرگوار در این راه بکار میبردند. در این کتاب سقراط با گورگیاس و دو نفر از پیروان او طرف میشود و در باب بیحاصل بلکه مضر بودن فن خطابه بقسمیکه آنها معمول میداشتند مباحثه میکند و هر سه را یک یک ساکت و مغلوب میسازد و ثابت میکند که ظلم دیدن بهتر از ظلم کردن است و هر کس گناهکار باشد صلاح در اینست که بمجازات برسد و بسخنوری سعی در تبرئه او نباید کرد. حقیقت خوبست نه ظاهر سازی بناحق محکوم شدن مصیبت بزرگی نیست، مصیبت گناهکاریست اگر چه بظاهر مجازات نداشته باشد و نیز سخنوری را برای عوام فریبی و رسیدن بریاست و قدرت و اجرای هوای نفس و شهوت نباید بکار برد و در این مقام تحقیقات غریب دارد و بیان عجیبی که غالبا بمکالمه و گاهی هم بصورت نطق و خطابه است مدلل میکند که شخص مقتدری که خردمند نباشد کامیاب نیست اگر چه هر کار بخواهد میکند زیرا که کامیابی آنست که شخص بکاری که صلاح است دست برد و با وجود قدرت داشتن اگر خلاف مصلحت بکند کامیاب نخواهد بود خوبی واقعی غیر از چیزی است که خوش آیند باشد ادراک لذات و راندن شهوات خیر حقیقی نیست بلکه خیر حقیقی آنست که شخص از این امور فارغ و بی‌نیاز باشد و حکمت نائل گردد زیرا که اگر قبول کنیم که ادراک خیر است باید تصدیق کنیم که هرچه لذت بیشتر ادراک شود بهتر است و کسی لذت ادراک نمیکند مگر اینکه از نعمت محرومی کشیده باشد چنانکه چون بدن بخارش افتد خاراندن آن لذت است پس اگر ادراک لذت خیر باشد دعای خیر در حق هر کس اینست که