رفتم. خود حزب پان ایرانیست هم دچار نفاق و چند دستهگی شد و گروهی دور داریوش فروهر از بقیه جدا شدند. من دیگر زیاد دنبالش نبودم چون به فرانسه رفته بودم.
وقتی که به فرانسه رفتم پس از مدتی با داشتن perspective میتوانستم خوب ببینم که این کارهائی که در ایران کردیم قسمت اولش که خیلی جنبهی احساساتی داشت و بچهگانه. قسمت دومش که پان ایرانیست بود خیلی جنبهی سطحی داشت و با هیچ چیز تطبیق نمیکرد. در نتیجه کاملاً خودم را از اینگونه فعالیتها دور کشیدم اما آمادهی هر فعالیتی که جنبهی ملی داشته باشد بودم. در همین اوان بود که دکتر مصدق مبارزهی خودش را برای ملی کردن نفت شروع کرد و همه با شور و هیجان زیاد این مبارزه را استقبال میکردند. من هم مانند بقیه با گروهی از دوستانم ما مصمم شدیم در برابر اتحادیهی دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه که در آن زمان بدست تودهایها اداره میشد یک انجمنی تازه درست بکنیم که ملیون و طرفداران دکتر مصدق آنجا جمع بشوند. این انجمن را با گردآوری هفت هشت نفر شروع کردیم و در عرض چند ماه بدون داشتن امکانات مادی و پشتیبانی سازمانهای دیگر توانستیم همطراز اتحادیهی دانشجویان ایرانی که زیر نفوذ تودهایها بود دربیاوریم و تا مدتی هم که در فرانسه بودم این انجمن بکار خودش ادامه میداد. البته تدریجاً پس از افتادن دکتر مصدق این انجمن گرایشهای میانهی چپ پیدا کرد و تدریجاً این گرایش چپ بیشتر شد و در این اواخر خیلی از کسانی که در آن انجمن بودند در ضمن اینکه با تودهایها و با کمونیستها موافق نبودند اما خودشان هم چندان دوری از آنها نداشتند و سوسیالیستهای نسبتاً تندرو شده بودند.
س – یادتان هست رهبران این انجمن چه کسانی بودند؟
ج – در چه سالی؟
س – اوائلی که شروع کردید، بنیانگزاران آن؟
ج – بنیانگزاران و رهبران اول آن دکتر هوشنگ شیرینلو بود، نادر نادرپور، دکتر علی اصغر خوشنویس، پروفسور عباس صفویان، عدهی دیگری هم بودند ولی خوب خاطرم نیست بهر حال اینها کسانی هستند که بخاطرم مانده و خود من و واقعاً فعالهایش ما چند نفر بودیم. و تا چند سال اول هم هیئت مدیره را عبارت بودند از من و سه چهار نفر از کسانی که اینجا