از صادرات نفت باقی کالاهای صادراتی ما عبارت از همین چیزها بود باضافه سنگهای معدنی، و تمام شد و رفت. حال اگر ده سال بعدش ایران اتوبوس صادر میکرد یا تمام بازار پودر و روغن نباتی خلیج فارس را گرفته بود یا بازار داروئی وسیعی در خاورمیانه داشت این داستان دیگری است. ولی در ۴۲-۱۳۴۱ این قلمها برای ما اهمیت بسیار بسیار زیادی داشت و همانطوریکه ذکر کردم بخصوص در مورد قالی بخاطر شماره کسانی که در این کار بودند و بیشتر هم در نقطههای بیابانی و کمآب کشور فعالیت میکردند این اهمیت خیلی زیادی برای کشور داشت. بهرحال به آنجا رفتم و با خسرو هدایت آشنا شدم و در عرض چند روز بینهایت با هم تفاهم و توافق پیدا کردیم و خانمش روز آخر با تعجب به من گفت که "نمیدانم شما با خسرو چه کردهاید، ولی از هنگامی که من زن او شدم تا کنون هیچوقت این اندازه کار نکرده." واقعیت قضیه اینست که این مرد بسیار خوشفکر و فهمیده و باصلاحیت بود ولی کسی از او هیچوقت نخواسته بود که او از همه امکانات فکری و از قریحه درخشاناش استفاده بکند. بعنوان نمونه به شما بگویم که وقتی من کوشش کردم که برای صادرات قالی ایران تخفیفی در تعرفه گمرکی داده بشود، و اگر اشتباه نکنم، سرانجام هم تعرفه را نصف گذشته کردیم و حتی برای قالیهای نوع خوب به زیر ده درصد آوردیم، اما با مخالفت بلژیکیها روبرو بودیم چون بلژیک بزرگترین بافنده قالی ماشینی کشورهای عضو بازار مشترک بود، و من تنها راه را در این دیدم که با پل (؟) وزیر خارجه وقت بلژیک که از پدران مؤسس بازار مشترک بود تماس بگیرم و از او درخواست کمک بکنم. و صبح زودی به هدایت نظر خودم را گفتم و این شخص توانست یک ساعت بعد ترتیب ملاقات مرا با (؟) بدهد. این کار برای هر کسی که با روش فعالیت سفیران هر کشوری با وزرای مملکت مقیمشان آشنایی دارد میداند کار بسیار سختی است، بخصوص در اروپا. ولی شخصیت هدایت و احترامی که برای او قائل بودند آنچنان بود که این شخصی توانست فوری این کار را برای من انجام بدهد. و
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۰۱
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۶)
– ۹ –