برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۲۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۷)
– ۱۷ –

کارخانه ها را بوجود آوردیم و فکر میکنم هم ما حق داشتیم هم آقای مهندس. برای اینکه تا موقعی که من خبر دارم کارخانه‌ها هنوز سودده نشده بود. ولی دلیل این امر را من تا حدودی روی بی توجهی مسئولان میدانستم.

س – کارخانه خصوصی بوده یا دولتی؟

ج – دولتی. چون کارخانه خصوصی که صرف نمیکرد. ولی گفتم این را من دلیل بی‌توجهی مسئولان میدانستم وگرنه واقعاً میشد کشت چغندر را بالا برد و وضع را تغییر داد. این یک داستان بود که من میخواستم به شما بگویم. دیگر اینکه رئیس کارخانه ما در یاسوج روزی برای من تعریف کرد که یکی از کارگرها دچار دندان درد سخت شده بود و او به رئیس حسابداری دستور داده بود که به او پنجاه تومان، یا چیزی شبیه این، پول بدهند تا این شخص برای معالجه دندانش برود به شیراز چون دندانساز در یاسوج وجود نداشت. میگفت فردای آن روز وقتی که به سر کارش رفته بود دیده بود که عده زیادی از کارگرهای محلی جمع هستند و وقتی که او از آنها میپرسد که برای چه آمدند گفته بودند آمدیم برای دریافت پنجاه تومان حق داندان‌مان. بعبارت دیگر این مردم هنوز آنچنان ساده بودند که ارتباطی بین لزوم درد گرفتن واقعی دندان و دریافت پول نمیدیدند و فکر میکردند که این پولی است که اصولاً داده میشود تا بعداً دندان روزی درد بگیرد. و رئیس کارخانه با زحمت زیادی به اینها فهمانده بود که فقط در شرایطی که واقعاً کسی بیمار بشود به او کمک خواهد شد نه اینکه بدون بیماری اینها حقی به چنین پولی داشته باشند. یا مثلاً نمونه دیگرش رئیس کارخانه ما در نورآباد ممسنی برای من

س – در کجا؟

ج – نورآباد ممسنی. میگفت که ما اینجا چون احتیاج به کشت چغندر داریم که کارخانه نخوابد به این اهالی محل مقداری پول میدهیم که بتوانند زمینشان را شخم بزنند، همه کارها را انجام بدهند. ولی حاضر نیستند که خودشان این کار را