برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۵۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۹)
– ۲ –

مانند گذشته ادامه بدهید. و در ضمن هم چون قرار است که دولت منصور سر کار بیاید من از شما میخواهم که نهایت همکاری را با او بکنید،" من هم سپاسگزاری کردم و هم قول دادم که در نهایت صمیمیت با منصور کار بکنیم و کاملاً متوجه شدم که دولت دیگر باید تغییر کند و به احتمال قوی منصور از شاه خواسته که از فلانی چنین قولی را بگیرید. روز جمعه یعنی فردای همان روز، خوب خاطرم هست، که نهار منزل مجید رهنما بودم با حسنعلی منصور و حسنعلی از من درخواست کرد که به یک اطاق دیگری برویم و با هم صحبت بکنیم و فوری از من پرسید که "دیروز شرفیاب شدید؟" که نشان میداد که در جریان بوده و اعلیحضرت هم به او گفتند که نگرانی از جانب من نداشته باشد. و به او توضیح دادم و بهش هم گفتم. به او گفتم که میداند که من اصراری به ادامه این شغلم ندارم، ولی اعلیحضرت به من امر کردند و به من هم امر کردند که با شما همکاری میکنم و من این قول را به اعلیحضرت دادم و الان هم می‌دانم که شما منظورت از این سئوالها چیست. شما صددرصد قول مرا دارید که من با شما همکاری خواهم کرد. خیلی خوشحال شد و بهرحال، از آن اطاق آمدیم بیرون و بقیه هم اسم این پنهان شدن ما دو نفر را گذاشتند سامیت کنفرانس. بهرحال فردای آن روز حسنعلی منصور سر کار آمد و تمام آن مدتی هم که سر کار بود من سر قول خودم ایستادم و در اوائلش از هر دو طرف احساس سردی میکردیم، ولی در این ماههای آخر بیش از پیش این با احترام و علاقه به کارهای من نگاه میکرد. و بهر حال هیچوقت چوب لای چرخ کار من نمیگذاشت میدانست که یک مقداری هم کار سختی است چون اعلیحضرت مستقیم در این جریان علاقمند است. ولی منصفانه باید بگویم که هیچوقت مزاحمتی در کار من ایجاد نکرد و حتی چند روز پیش از مرگش هویدا به من گفت که "علی از تو خیلی تعریف میکرد و میگفت که با وجود اینکه این را من نیاوردم و به امر شاه به کار خودش دارد ادامه میدهد، ولی صمیمیت و وفاداری‌ای که او به من بخرج داده خیلی بیشتر از وزیرانی است که شاه هیچ نظری درباره‌شان نداشت و خودم آوردم و اصلاً دیگر مرا قبول ندارند." که البته