ما براه افتاد. شروع کردیم پایههای مرکز صنایع دستی را درست بکنیم. در ضمن من توجهم بطرف سازمانهای وابسته وزارت اقتصاد هم خیلی بود. در آنجا اهمیت زیادی به مؤسسه استاندارد میدادم چون این مؤسسه موظف بود که ترتیبی بدهد که کالاهای صادراتی ایران در مرحله اول استاندارد صحیحی داشته باشد و بعد هم ما میبایست از همین مرکز استفاده بکنیم، از همین مؤسسه استفاده کنیم و صنایع داخلی خودمان را با استانداردهای بینالمللی تولید بکنیم. و در مرحله بعدی واردات ما میبایست تطبیق با استانداردهای مصوب ما داشته باشد. با توجه به این برنامه، همانطور که پیش اشاره کردم، نتیجه گرفتم که میبایست آن رئیس وقت مؤسسه را برکنار بکنم و بجای او رضا شایگان را انتخاب کردم. این شخص اگر چه در سالهای خیلی بعد و چندین سال پس از اینکه من وزارت اقتصاد را ترک کردم درباره کارهایش صحبتهای مختلفی شنیدم، ولی میبایست بگویم که در عرض شش سالی که با من همکاری کرد یکی از صمیمیترین و خوشفکرترین و پرکارترین همکاران من بود و قدرت کار استثنائی و گرایش به پراتیک بودن داشت. و برنامههائی را که از او خواستم با خونسردی یکی پس از دیگری در دست گرفت و به صورت موفقیتآمیزی انجام داد. در آن سال اول خرمای ایران بعنوان نمونه بسیار ارزانتر از خرمای عراق بفروش میرفت و همه ایرانیها حسرت این را میخوردند که چرا در ایران خرما به تمیزی و بستهبندی زیبای عراق وجود ندارد در حالیکه بعضی از گونههای خرمای ما هم اصلاً در عراق وجود نداشت. مثلاً خرمائی که در منطقه جهرم تولید میکردیم. اما آن صادرکنندگان محلی به همان صورت کهنه قدیمی کار خودشان را انجام میدادند و خریداران خارجی هم که نمایندههائی به خرمشهر و جنوب میفرستادند این صادرکنندههای خرمای ایران را قانع کرده بودند که اگر بخواهند بستهبندی بهتر بکنند یا خرمای تمیزتری را بفرستند آنها قیمت بیشتری برای این کار نخواهند داد. بنابراین این کار بیفایده است. بعبارت دیگر آنها را مأیوس میکردند که تغییری در کار خودشان بدهند. و در این مورد
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۶۵
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۹)
– ۱۲ –