برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱)
– ۱۴ –

بعد روز آخر بصورت خصوصی با من صحبت کرد و گفت که من اینجا خیلی مایل بودم که بیایند اکتشافات نفتی بکنند اما یک شرکتی آمد و مقداری هم وقت صرف کرد و به من گفتند که اینجا چیزی پیدا نمیشود. از او خواهش کردم که اگر ممکن است آن قراردادش را در اختیار من بگذارد و من پس از بازگشت به تهران به او اطمینان میدهم که دنبال این کار خواهم رفت و سعی میکنم که وسیله‌ای فراهم یکنم که بصورت مجانی دولت ایران بیاید با او همکاری بکند. گفت هر چیزی که مورد تأیید تو قرار بگیرد من آنرا قبول خواهم کرد یعنی تا این اندازه آماده شده بود. منهم این قرارداد کهنه شیخ را گرفتم. البته سفر به جاهای دیگر هم داشتیم و وارد آن بحث نمیشوم به شیخ‌نشین‌های دیگر، وقتی که به تهران برگشتم این را گزارش دادم.

بختیار هم خیلی آدم فعالی بود و این را بعرض شاه رساند و شاه خیلی خوشش آمد و باطلاع شرکت نفت رساند و شرکت نفتی‌ها را هم خودم می‌شناختم برای اینکه برای همین کارهای اقتصادی با آنها در تماس بودم و ترتیب آمدن این آقای شیخ را دادیم.

یکی از شرکت نفتی‌هائی که آنموقع با او آشنا شدم و پس از این جریان خیلی هم دوستیمان زیادتر شد کسی بود که در وزارت خارجه تا آنموقع فعالیت میکرد و بعد به ایران آمده بود بنام امیرعباس هویدا و با هم خیلی دوست شده بودیم.

بهرحال آقای شیخ صقر به ایران آمد و مدیران شرکت نفت هم چندین شب مهمانی و غیره و با این شخص هم که صحبت کردیم او گفت که من حاضر هستم که عین قراردادی را که با آمریکائیها بستم در اختیار شما بگذارم یعنی ۵۰/۵۰ با شرکت ملی نفت ایران هر چه که گیر آوردیم تقسیم بکنیم و در واقع بما یک چیزی بدهید. چیزی هم که میخواست مقدار کمی بود البته برای آنموقع ایران فقیر میتوانست خیلی باشد ولی روی ارزیابی من می توانست از پانصد هزارتومان باشد تا پانصد هزار دلار که هر دوی آن برای دولت ایران حتی در آن شرایط قابل پرداخت بود. ایران متأسفانه در سطح بالا مسئله را بسیار جدی گرفتند و در سطح اجرائی خیلی به شوخی گرفتند. دو زمین‌شناس جوان تازه از دانشگاه بیرون آمده و کم‌تجربه را به شارجه فرستادند و این آقایان هم پس از یکی دو ماه برگشتند و خیلی با اطمینان گفتند که در این منطقه هیچ چیزی پیدا نمیشود و نشان به آن نشانی که الان در شارجه