برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۷۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۰)
– ۲ –

تشویق این کار مقداری از portefeuille صنعتی خودش را در اختیار این بانک گذاشته بود. هنگامی که من وزیر اقتصاد بودم رئیس بانک یک هلندی بنام رابنشتاین بود و قائم مقام و مهدی سمیعی بود. بانک دیگر بانک اعتبارات صنعتی ایران بود که سهام آن صد در صد متعلق به سازمان برنامه و مدبر عامل آن علینقی فرمانفرمائیان بود. طبق قانون برنامه سوم نحوه سرمایه‌گذاری میان این دو بانک تقسیم شده بود. بانک اعتبارات صنعتی مأموریت داشت به صنایعی که کمتر از پانصد هزار تومان سرمایه‌گذاری میکنند وام بدهد. و بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران به صنایعی که بیش از این مبلغ سرمایه‌گذاری میکردند. ولی در عمل من متوجه شدم که کار بانک توسعه صنعتی و معدنی چندان چشمگیر نبود در ضمن اینکه ظاهراً قرار بر این بوده که طرح‌ها دقیقاً بررسی شود و بتوانند صنایع مفیدی را برای کشور ایجاد بکنند در عمل چند طرح مونتاژ بخاری، علاءالدین و فیات و از این قبیل انجام داده بودند. اما از طرف دیگر توانسته بودند گروهی از افراد باصلاحیت و باکفایت را در داخل بانک استخدام بکنند بدون اینکه از این افراد استفاده صحیح شده باشد. بعنوان نمونه بعضی از این اشخاص را نام میبرم، دکتر فریدون مهدوی، ایرج هدایت، سیروس غنی، و چندین نفر دیگر از این قبیل. ولی هیچکدام اینها کاره‌ای نبودند و

س – رضا امین آنجا نبود؟

ج – رضا امین یک بار از آنجا گذری کرده بود ولی مدتی طولانی نبود و وقتی من وزیر اقتصاد شدم او رئیس سیمان اصفهان بود. بهرحال از همان ماه اول من متوجه شدم که این آقای رابنشتاین فقط برای گرفتن حقوق و تلف کردن وقت ملت ایران به آنجا آمده و برداشتش هم درباره ایران مانند استعمارگران هلندی در اندونزی است و بدرد کار ما نمیخورد. و یک بار هم سر جریانی با او اختلاف نظر پیدا کردم و نامه مفصلی در پنج صفحه به او نوشتم و با خشونت و تندی به او یادآوری کردم که میبایست مجری سیاست‌های دولت و وزارت اقتصاد باشد. این نامه