برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۷۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۰)
– ۵ –

در داخل کشور خریدار نداشت پیدا بکنیم. ترتیب کار را به این صورت دادیم که مقداری از سیمان کشور که مازاد بر نیاز تشخیص داده شده بود به خلیج فارس به قیمت جهانی صادر بکنیم و اختلاف قیمت را از محل صندوقی که تولیدکنندگان به نسبت تولید خود سهمی در آن می‌پرداختند تأمین بکنیم. به این ترتیب این اتحادیه تولیدکنندگان صنایع سیمان ایران یا در واقع از نظر اقتصادی کارتل سیمان ایران بوجود آمد و در عرض چند ماه کوههای کلینکر که در محوطه کارخانه‌ها بود ناپدید شد. بازار سیمان خلیج فارس به مقدار وسیعی در اختیار ایران قرار گرفت. و این کار فوایدی هم برای دستگاههای دیگر داشت. مثلاً با وزیر راه توافق کردند که واگن‌های راه‌آهن که بیشترشان خالی به جنوب بازمیگشتند، چرا که میزان واردات از خرمشهر بسوی تهران دو یا سه برابر صادرات از تهران بسوی خرمشهر بود، بنابراین برای راه‌آهن صرف داشت که با کرایه کمتر حمل این سیمان‌ها را تقبل بکند. به این ترتیب توانستیم مسئله سیمان اضافه بر نیاز مملکت را حل بکنیم. وضع کارخانه‌های سیمان را بهتر بکنیم و پس از یک سال تقریباً اینها دیگر مشکلی نداشتند و شروع به توسعه کار خودشان کردند. اینها را که میگویم برای اینست که برای مبارزه با آن رکود اقتصادی واقعاً همه این کارها را باید انجام میدادیم. یعنی هم میبایست از صنایع حمایت میشد، هم میبایست یک راه‌حل‌های تازه‌ای پیدا میکردیم، و هم میبایست کتابی فکر نمیکردیم. برای اینکه ایرادهایی که به کارتل گرفته میشود من هم میدانم. اما در آن شرایطی که بودیم میبایست کارها به راه بیفتد. میبایست امید در صاحبان صنایع و سرمایه‌گذاران ایجاد بکنیم. وقتی کارها بهتر میشد همیشه میسر بود که تغییری در مقررات با توجه به وضع روز بدهیم. در هر حال به این ترتیب می‌توانم بگویم که بیلان من در پایان سال ۱۳۴۲ خیلی دلگرم‌کننده بود و این کارهائی که انجام میشد جلب توجه هم بخش خصوصی را کرده بود و هم اعلیحضرت و مقامات دولتی و در نتیجه امکان کار ما خیلی زیادتر شده بود. یک چیز دیگر هم که در ایران خیلی