برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۸۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۰)
– ۱۴ –

شمارهٔ مشترک خود و پدرش را تغییر داده و تمام پول‌ها را در حساب دیگری گذاشته و داستان هم به این صورت است که وقتی منصور تیر خورد و جریان به پدرش علی منصور که در آن زمان سفیر ایران در نزد سازمان ملل متحد در سوئیس بود، اطلاع دادند او نخستین اقدامش رفتن به بانک و رسیدگی به این حساب بود و در آنجا متوجه شد که پسرش این حساب را تغییر داده. و علی منصور از قرار معلوم بسیار از این جریان ناراحت شد و بهمین دلیل هم این مرد در حالیکه میدانست پسرش در حال مرگ است به ایران نیامد و فقط نزدیک چهل روز پس از مردن او بود که به ایران آمد و به سر خاک پسرش رفت. ولی حالا باز برگردیم به همین زمان رویهمرفته این دوران کار منصور درخشانی‌ای نداشت و پس از مدتی مردم و نمایندگان مجلس، بهر حال آن کسانی که او را نمی‌شناختند متوجه شدند که این مرد خیلی متظاهر است و به حرفهایش نمیشود اعتماد کرد. و بهرحال، هیچ نوع صفت بارز و جالبی ندارد و بنابراین در مردم حتی طرز صحبت او یک مقدار ناراحتی ایجاد کرده بود. بخصوص که او پس از ماههای اول خیلی حالت پر مدعا به خودش گرفت و در طرز صحبت کردنش این حالت غرور و ادعا خیلی روشن بود. و واقعاً سخن‌هایش در مردم ایجاد آلرژی میکرد. و بعد هم جریان بالا رفتن قیمت نفت و بنزین پیش آمد که دولت متأسفانه در این مورد هیچ موفقیتی بدست نیاورد.

س – این در هیئت دولت مطرح شد تصمیم در افزایش قیمت...؟

ج – بله، برای اینکه ما احتیاج داشتیم به درآمد بیشتر برای کارهای عمرانی‌مان و با توجه به فشاری که اعلیحضرت میآوردند برای بودجه ارتش، ما اگر درآمد تازه‌ای گیر نمیآوردیم ناچار میشدیم که از هزینه‌های عمرانی خودمان بکاهیم. راه‌حلی که فکر کردیم این بود که قیمت نفت و بنزین را بالا ببریم. و من به شما راستش را بگویم، در ضمنی که این کار اشتباه بود، ولی من جزو طرفدارهای این برنامه بودم. و ناگهان ما قیمت نفت و بنزین را تغییر دادیم. در مورد بنزین خاطرم هست که از حدود پنج قران یا پنج ریال و نیم به یک تومان بردیم.