س – بله.
ج – خوب، این البته یک تکان عجیبی در اقتصاد کشور داد. درست است که در قیمت تمامشده تأثیر زیادی نداشت، ولی این کار ناگهانی و به این صورت اثر بدی داشت و یکمرتبه دیدیم که این قیمتهائی که بهیچوجه در عرض این مدت تکان زیادی نخورده بود دارد بطرف بالا میرود. خیلی کوشش کردیم که جلوی این افزایش قیمتها را بگیریم و در ضمن هم به مردم بفهمانیم که این تغییری که دادیم اثر زیادی ندارد. از نقطه نظر مردم معمولی اثر مهمش روی نفت بود بیشتر تا بنزین. برای اینکه در ایران نفت سفید را بعنوان سوخت بخاری مصرف میکردند و خاطرم هست وقتی که ما به جلسه شورای عالی نفت رفتیم که در آنجا این قیمتها را به تصویب برسانیم، اقبال مدیر عامل شرکت نفت ایران به حالت التماس به ما گفت که "من از نظر دولتخواهی وظیفه دارم به شما بگویم که این کاری که میکنید خطرناک است و این کار را نکنید." ولی ما کاملاً معتقد بودیم که این کار درست است و منصور هم که آن حالت بیحیائی خودش را در واقع داشت که تقریباً آنطور نشان داد که "شما نمیفهمید چه میخواهید." ولی من خودم را در این اشتباه شریک میدانم. و علت این هم که به این اندازه اشتباه کردیم این بود که ما متوجه نبودیم که یک کشوری که در آن دموکراسی وجود ندارد یک کارهائی را نمیتواند بکند. برخلاف تصور طرفداران دیکتاتوری و ادعای این که دیکتاتوری یعنی قدرت، دیکتاتوری یعنی ضعف. چون دیکتاتور بدون نظر مردم تصمیم میگیرد. و در ضمن هم تصمیمگیرندگان دولتش بوسیله مردم انتخاب نشدند. در نتیجه وقتی یک چنین تصمیم حادی گرفته میشود و با واکنش مردم روبرو میشوند هیچ نوع وسیله توجیهی وجود ندارد که به مردم گفته بشود "خودتان اینها را انتخاب کردید." و یا اینکه مردم فکر بکنند که خوب، حالا این اشتباه شده، ولی پاسخش اینستکه دفعه دیگر به این افراد رأی نخواهند داد. بنابراین فوری یک حالت تشنج خیلی شدید بین همه بوجود میآید و دولت دیکتاتوری هم جا میزند.