این آدم خیلی نه فقط با منصور تفاوت داشت بلکه با تمام نخستوزیران مثلاً ده سال پیش از خودش فرق داشت. و از زمان هویدا کارهای نخستوزیری و دولت نظم بیشتری پیدا کرد. علتش هم این بود که هویدا چندین سال در شرکت نفت به روشهای نوین مدیریت عادت کرده بود و میدانست که دفتر یک نخستوزیر چگونه باید کار بکند، چگونه باید برایش گزارش تهیه بکنند. و همه این کارها احتیاج به عدهای کارمند دارد و مقداری از نامهها و چیزهایی که از طرف وزارتخانهها یا دستگاههای دیگر فرستاده میشود باید پیش از اینکه او رویش نظر بدهد از طرف همکارانش بررسی بشود. به این ترتیب یک گروهی را در نخستوزیری دور خودش جمع کرد. و از این نقطه نظر خیلی کارش نو بود. تنها ایرادی که به این کارش وارد بود اینستکه نوع آدمهائی که دور خودش جمع کرده بود رویهمرفته خیلی متوسط و درجه دو بودند. یعنی کسانی مانند نیکپی یا ناصر یگانه که وزیر مشاور بود و در ضمن در نخستوزیری کار میکرد با شخصی بنام دکتر تدین یا شخص دیگری که از شرکت نفت آمده بود بنام یداله شهبازی، اینها آدمهای درجه دوئی بودند و در مورد شهبازی و تدین من اطلاع داشتم که اینها زد و بند هم با افرادی دارند و خیلی از مسائلی را که به اطلاع نخستوزیر میرسانند روی غرض خصوصی خودشان است. بنابر این روش مدیریت درست بود ولی انتخاب آدمهایش هیچ گونه تعریفی نداشت. به این صورت ما سال ۱۳۴۳ را آغاز کردیم و هویدا هم بجای خودش جمشید آموزگار را که وزیر بهداری بود تا آن هنگام بعنوان وزیر دارائی معرفی کرد و از او خواست که قانون جدید مالیات بر درآمد کشور را که در دست تهیه بودند دنبال و به پایان برساند. خاطرم هست که در همان ماه فروردین ۱۳۴۳ روزی در نخستوزیری با آموزگار و چند نفر دیگر مشغول تدوین این قانون بودیم و در وسط جلسه من به آموزگار گفتم که چون وقت شرفیابی دارم ناچارم جلسه را ترک کنم و بعداً دومرتبه به نزد آنها خواهم آمد. از کاخ نخستوزیری خارج شدم و وارد کاخ مرمر شدم که بطرف ساختمان اصلی بروم. و از همان لحظه ورود یک حالت غیرعادی در کاخ دیدم. یکی از
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۰۰
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۱۱)
– ۵ –