برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۱۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۱)
– ۱۵ –

بازارهای کشورهای غربی روانه بشویم. و بهمین دلیل یکی پس از دیگری با کشورهای شرقی قراردادهای بازرگانی تازه‌تری منعقد کردیم و با همه اینها هم یک کمیسیون مختلف تشکیل دادیم که یک بار در ایران تشکیل میشد و یک بار در این کشور. به این ترتیب حجم معاملات ما با رومانی، مجارستان، چکسلواکی و لهستان و همچنین اتحاد جماهیر شوروی و بلغارستان توسعه خیلی زیادی پیدا کرد. بعدش هم البته قراردادهای ذوب آهن و گاز با شوروی بسته شد که سر موقع اشاره خواهم کرد. نکته دیگر اینکه در همان تابستان ۱۳۴۴ که هویدا به سر کار آمده بود من ترتیبی دادم که هیئت دولت و خود من سفری به آن نقاط بکنیم. خاطرم نیست که در سال ۴۴ بود یا در سال ۴۵، ولی بهر حال تابستان پیش از آن من با یگانه و یکی از مهندسان وزارت اقتصاد به آذربایجان رفته بودم و مطالعاتی درباره وضع منطقه کردیم. بله، در ۱۳۴۳ بود یعنی در دولت منصور که من این مسافرت را به آذربایجان شرقی و غربی را کردم و یک امکاناتی را پیدا کردیم و بدنبال آن یک گروه مهندسی و اقتصاددان فرستادیم که طرح‌های دقیق‌تری را برای ما تهیه بکنند و گزارش جامعی دستمان بیاید و بر این اساس برای اولین بار وزارت اقتصاد توانست یک نشریه‌ای منتشر کند بنام امکانات سرمایه‌گذاری صنعتی در آذربایجان شرقی و غربی و چون منطقه را هم خوب با آن آشنا شده بودم، به هویدا پیشنهاد کردم که همه هیئت وزیران سفری به آذربایجان بکنند و او هم از من درخواست کرد که مسیر مسافرت هیئت وزیران را تعیین بکنم که این کار را من کردم و او هم تصویب کرد. به این ترتیب در تابستان ۱۳۴۴ هیئت وزیران رهسپار، با ترن، رهسپار آذربایجان شدند. و خوب خاطرم هست که وقتی به مراغه رسیدیم طبق روشی که تا آن زمان معمول بود که اهالی محل نق بزنند و هی اظهار ناراحتی از این بکنند که کاری برایشان انجام نشده، شهردار واژگون‌بخت مراغه هم شروع به سخنرانی در برابر نخست‌وزیر کرد و گفت که ما در این شهر چه میخواهیم، چه میخواهیم، چه میخواهیم. و تنها چیزی را که شاید ذکر نکرد مثلاً یک کارخانه برق اتمی بود. و هویدا که دیگر به کار خودش مسلط